سفارش تبلیغ
صبا ویژن
پرخوری، حجاب تیز فهمی است [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :25
بازدید دیروز :45
کل بازدید :202204
تعداد کل یاداشته ها : 117
103/2/17
9:37 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
مسعودمسلمی زاده[52]

خبر مایه
لوگوی دوستان
 

سلام ................................

 توتنها دوستی بودیکه واسه من همیشه خرف واسه گفتن داشتی 

نگران من نباش حالم خوبه تنها نیستم فقط جدام

افسرده نیستم  خسته ام   میپرسی  از چی  ؟

 از این الکی زنده بودنه  بیهودگی انگار همه چیز بوی گند گرفته

وعفونت همه جا رو گرفته  میگی پس امید چی  ؟

 به نظر من امید یه چیز ذهنیه  باز میگم  خسته ام

 از این الکی زنده بودنه

 

سلام دوستان عزیزم این درد دل خودم بود با کسی که دیگه نمتونم ببینمش اینم

که گفتم درد دلم بود که روز پنج شنبه هفته قبل بهش گفتم ولی جوابمو نمی تونست بده چون  تو این دنیا نبود

میخوام براتون دوتا از دست نوشته هاش رو براتون بنویسم چون هم خودش خیلی دوستش داشت هم من

1 ..............همیشه با تو

تقدیم به تو که روح ودلت چون گلبرگهای بهاری  پاک

ولبخندت چون نسیم لذت بخش است

همیشه با

 با تو بودهام در همه جا با تو نفس کشیده ام

 

با چشمان تو دیده ام مرا از تو گریزی نیست

 چنا نچه روح از جسم  زمین از اسمان

 ودرخت از افتاب  تو دلیل بودن من بوده وهستی

ومن با این دلیل زیسته ام  که باور کردم که علت  بودن من تو  هستی

 

پاسخ من به اغاز وپایان زندگی  انست که همیشه با تو

 

من از غروب دستات یه سایه بون کشیدم

رفتم تون خواب چشمات به ارزوم رسیدم

دل من روی زمینه  دل تو  توی اسمونه

انقدر دوست دارم من که فقط خدا میدونه

 هر جا هستم هر جا هستی  توی قلبم ریشه بستی

 وقتی تو میری عزای دریاست  چون بی اسمون اون خیلی تنهاست

2.............

عاشقانه

 چشمان تو از خاطرم نخواهد رفت

 چشمان تو از کهکشان را شیری  هم بیشتر وبزرگتر است

پیش چشمان تو یاس وناز ومریم پرپر است

اسم تو را از هر چه  زیبا  دیده ام

 زیبا تر است ای خوب من

 خدا حافظ نمیگویم تو را ای...........................

 

زندگی زیباست  به زیبایی ماه  زندگی کوتاه است به کوتا هی اه

 واخرین جمله خودم که با دل پر درد میگم

                                   خدا حافظ ای داغ بر دل نشته   

 

پرسید که چرا دیر کرده است؟ نکند دل دیگری او را اسیر کرده است؟
خندیدم و گفتم او فقط اسیر من است. تنها دقایقی دیر کرده است.
گفتم امروز هوا سرد بوده است شاید موعد قرار تغییر کرده است!
خندید به سادگیم آیینه و گفت : او احساس پاک تو را زنجیر کرده است.
گفتم از عشق من چنین سخن مگوی!
گفت : خوابی... سالهاست که دیر کرده است....
در آیینه به خود نگاه می کنم ....آه ... عشق او عجیب مرا پیر کرده است....
راست گفت آیینه که منتظر نباش او برای همیشه دیر کرده است!!!
اما من چه ساده...و چه خوش باور برای آمدنش به انتظار نشسته بودم... انتظاری عبث!
انتظار کار عاشقان است و من دلداده چه می کردم به جز انتظار؟
چشمانم هنوز به حلقه ی در خیره مانده اند ... نکند چشمانم خسته شوند ...نکند امشب هم خوابم ببرد ...
چه دیر پیدایش کردم ! قبل از این کجا بود؟ چطور گرفتارش شدم؟ چطور عاشقش شدم؟ چطور دلم را ربود؟
کی رفت؟ چرا رفت؟ کی می آید؟ اصلاً می آید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
 
 
آواز عاشقانه ی ما در گلو شکست
حق با سکوت بود ، صدا در گلو شکست
دیگر دلم هوای سرودن نمی کند
تنها بهانه ی دل ما در گلو شکست
سربسته ماند بغض گره خورده در دلم
آن گریه های عقده گشا در گلو شکست
ای داد، کس به داغ دل باغ دل نداد
ای وای ، های های عزا در گلو شکست
آن روزهای خوب که دیدیم ، خواب بود
خوابم پرید و خاطره ها در گلو شکست
" بادا " مباد گشت و " مبادا " به باد رفت
" آیا " ز یاد رفت و " چرا " در گلو شکست
فرصت گذشت و حرف دلم ناتمام ماند
نفرین و آفرین و دعا در گلو شکست
تا آمدم که با تو خداحافظی کنم
بغضم امان نداد و خدا .... در گلو شکست
نگاهم یاد یاران کرده امشب  مرا سر در گریبان کرده امشب  غم و فریاد من از این و آن نیست دلم یاد رفیقان کرده امشب

 

یه سلام مخصوص برای بعضی ها که واقعا دوسشون دارم
 
 
 
نشد یه قصری بسازم
 
نشد یه قصری بسازم پنجرهاش ابی باشه

من باشم و اون باشه و یک شب مهتابی باشه
نشد یه جا بمونه و آخر بشه ماله خودم
حتی یه بار یادش نموند ماه و روز تولدم
با همه التماس من نشد دیگه نره سفر
شعرام بجز اون روی هر دیوونه ای گذاشت اثر
نشد برم بغل بغل واسش شقایق بچینم
نه این که من نخوام برم نذاشت گلهارو ببینم
نشد همه دعا کنن همیشه اون باشه پیشم
یکی میگفت خواب دیده که اون گفته عاشقش میشم
اما نشد ، اما نشد قسمت ما یه لحظه ی روشن و خوش
پیغام واسش فرستادم بیا بازم منو بکش
نشد که نشکنه بازم این چینی شکستنی
هیچ جای دنیا ندیدم هیچ جای دنیا ندیدم
عجب چشای روشنی
باور نکرد یه موجشو به صدتا دریا نمیدم
یه تار مو خواستم نداد گفت به تو دنیا نمیدم
راست میگه هر چی اون بگه راست میگه هر چی اون بگه
من کجا و دیوونگی
چه جوری به حرفش گوش کنم
اون گفت بچسب به زندگی
خلاصه آخرش نشد ما گل سرخ رو بو کنیم
اون گفت برو که بتونیم خوب حفظ آبرو کنیم
نشد یه بار برسم به آرزوهای محال
یه خاطره مونده برام با یه سبد میوه کال
نشد منم واسه یه بار به آرزوهام برسم
گذشته کار از کارمون
دیر شده به خدا قسم
نشد به موقع این کویر ابری بشه بارون بگیره
نشد خودش آینه که هست بیاد و شمعدون بگیره
نشد بپاچم زیر پاش عطر گل محمدی
نشد بهم جواب بده
حتی بهم بگه بدی
نشد دوستت دارم بگه
به من که نه به دیگری
نشد یه بارم رد بشه
از روی شعرا سرسری
نشد یه کاری بکنه
که بدونم دوستم داره
آتیش گرفتم و یه بار
نگام نکرد بگه آره
نشد یه بار حرف بزنه
نزاره پای سرنوشت
نشد یه شب نگم خدا الهی که بره بهشت
نشد بشه یه بار واسش یه فال حافظ نگیرم
نشد تو رویاهام براش روزی هزار بار نمیرم
نشد بره
نشد نره
نشد بخواد
نشد بیاد
نشد ولی
شاید بشه
واسم دعا کنید
زیاد
از شما پنهون نکنم
یه حرفهایی بهم زده
گفته همین روزا میاد
اما هنوز نیومده
قصه داره تموم میشه
مثل تموم قصه ها
فقط واسم دعا کنید
اول خدا بعدا شما
قصه داره تموم میشه
مثل تموم قصه ها
فقط واسم دعا کنید
اول خدا بعدا شما
 

 


 
 
 
 

 

                


87/2/21::: 4:18 ع
نظر()
  
پیامهای عمومی ارسال شده