سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بسا خویشاوندی که از بیگانه دورتر است، و بسا بیگانه ای که از خویشاوند، نزدیک تر است . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :18
بازدید دیروز :45
کل بازدید :202197
تعداد کل یاداشته ها : 117
103/2/17
6:23 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
مسعودمسلمی زاده[52]

خبر مایه
لوگوی دوستان
 

به یاد شمع فروزان شادروان دکتر علی شریعتی در استانه29 خرداد  سالگشت شهادتش .....

سه دهه از خاموشى آن صداى آرام و دلنشین که از دلى سرشار بى قرارى و اخلاص برمى خاست، مى گذرد. در این سه دهه همیشه بیست و نهم خرداد دلمان را به آرامگاه خلوت پشت دیوار زینبیه برده است. حتى روزهایى هم که بیست و نهم خرداد نبوده و یاد او در دلمان زنده شده است ، باز به یاد بیست و نهم خرداد و آن هجرت غریبانه و مظلومانه و سبز و سرخ افتاده ایم و به یاد آن  گورستان خلوت چشم هایمان را با ابرها گره زده ایم..
.گلچین از مجموعه نثرهای دکتر شریعتی
 
 
بسوزم
 
چه امید بندم در این زندگانی
که در ناامیدی سرآمد جوانی
سرآمد جوانی و مارا نیامد
پیام وفایی ازاین زندگانی
بنالم زمحنت همه روزتا شام
بگریم زحسرت همه شام تاروز
توگویی سپندم براین آتش طور
بسوزم ازاین آتش آرزوسوز
بود کاندرین جمع ناآشنا
پیامی رساند مرا آشنایی ؟
شنیدم سخن ها زمهرو وفا لیک
ندیدم نشانی زمهر و وفایی
چو کس بازبان دلم آشنا نیست
چه بهترکه از شکوه خاموش باشم
چو یاری مرانیست همدرد بهتر
که ازیاد یاران فراموش باشم
ندانم درآن چشم عابد فریبش
کمین کرده آن دشمن دل سیه کیست ؟
ندانم که آن گرم و گیرا نگاهش
چنین دل شکاف و جگر سوز ازچیست ؟
ندانم در آن زلفکان پریشان
دل بیقرار که آرام گیرد ؟
ندانم که از بخت بد آخر کار
لبان که از آن لبان کام گیرد ؟
 
احمق نیستم
 
پر بودم و سیر بودم و سیراب
ولذتم تنها اینکه ...
آری کارم سخت است و دردم سخت تر
و از هرچه شیرینی و شادی و بازی است محروم
اما ...
این بس که میفهمم !
خوب است .... خوب
احمق نیستم .
 
نه مرد بازگشتم !
 
اما باز نگشتم
به بیراهه هم نرفتم
که من نه مرد بازگشتم !
استوار ماندن و به هر بادی به باد نرفتن
دین من است .
دینی که پیروانش بسیار کم اند .
مردم همه زادگان روزند و پاسداران شب !؟
!
 
*********************************************
کار بی چرا
 
عشق تنها کار بی چرای عالم است
چه آفرینش بدان پایان می گیرد .
معشوق من چنان لطیف است
که خود را به (( بودن )) نیالوده است
که اگر جامه ی وجود بر تن می کرد
نه معشوق من بود
************************************************
بگذار
بگذار سپیده سر زند
چه باک که من بمیرم و شبنم فروخشکد
و شبگیر خاموش شود و شباهنگ گنگ گردد .
و مهتاب رنگ بازد و ستاره ی سحری بازگردد .
و راه کهکشان بسته شود ...
بگذار سپیده سر زند و پروانه به سوی آفتاب پر کشد .
 
 
 
نزدیک تر به خدا
 
من باید فرود آیم
نباید بنشینم
سال هاست ازآن لحظه که پربر اندامم رویید
واز آشیان از بام خانه پرواز کردم
همچنان می پرم . هرگز ننشسته ام
ودیگر سری نیز به سوی زمین و به سواد پلید شهرها
وبامهای کوتاه خانه ها بر نگرداندم
چشم به زمین ندوختم
پروازی رو به آسمان
در راه افلاک
و هر لحظه دورتر و بالاتر ا ز زمین
و هر لحظه نزدیک تر به خدا !
***************************************************
خدایا
آتش مقدس شک را
آن جنان در من بیفروز
تا همه یقین هایی را که در من نقش کرده اند بسوزد
وآنگاه از پس توده ی این خاکستر
لبخند مهراوه بر لبهای صبح یقینی
شسته از هر غبار طلوع کند
خدایا
به هرکی دوست میداری بیاموز
که عشق اززندگی کردن بهتر است
و به هرکس که بیشتر دوست میداریش بچشان
                                   که دوست داشتن از عشق برتر است !
 

*****************************************

بالاله که گفت ...
 
از دیده به جای اشک خون می آید
دل خون شده از دیده برون می آید
دل خون شد از این غصه که از قصه عشق
می دید که آهنگ چنون می آید
می رفت و دو چشم انتظارم بر راه
کان عمر که رفته باز چون می آید ؟
بالاله که گفت حال ما را که چنین
دل سوخته و غرقه به خون می آید
کوتاه کن این قصه ی جان سوز ای شمع
کز صحبت تو بی جنون می آید
 
 
******************************************************
و دلنوازترین قطعه نثر دکتر: .........
 
نمی دانم پس از مرگم چه خواهد شد
نمی خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت
ولیکن سخت مشتاقم که از خاک گلویم سوتکی سازد
                                                              بدست طفلکی گستاخ و بازیگوش
                                                                                   او یکریز و پی در پی
                                دم گرم خودش را در گلویم سخت بفشارد
                                 و خواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد
                                بدین سان بشکند در من سکوت مرگبارم را !
 
 
 
 
تقدیم به کسانی که قلب کوچکشان همیشه دریایی است
 
 
 
 
 
 
 
 
تقدیم به کسانی که قلب کوچکشان همیشه دریایی است
 
 
 
 
 
 
 
 
 
دل سپردن از برای زندگی کردن چه زیباست
 
گاه تلخ گاه شیرین گاه چشم انداز رویاست
دل سپردن ها چه آسان دل بریدن ها چه سخت
عاشقی و بی قراری جان خریدن ها چه سخت
 
نازنینم در پناهت در وجود پر از آهت
        در میان دست گرمت پاکی قلب ماهت
تو همیشه در سکوتم از نوای عشق گفتی
 
از وجود مهربانت نامه های عشق گفتی
پس چه شد آن مهریانی ان وفای زندگانی
آن همه مهر محبت آن بهار جاودانی
 
 
 
با سلام به همگی.
یادته وقتی خواستی دنیا بیای، خدا بدرقه ات کرد و . . . بهت گفت:جایی که میری بعضی مردم می شکننت نکنه غصه بخوری من همه جا باهاتم، تو تنها نیستی. در کوله بارت عشق میگذارم که بگذری، قلب میگذارم که جا بدی، اشک میدم که همراهیت کنه، ومرگ که بدونی برمیگردی پیشم. خدا کنه از اونایی نباشیم که دل کسی رو بشکونیم، همه جا یادمون باشه خدا هست،نا امید نشیم. خدا کنه تو قلبمون جز نیکی و عشق چیزی جای ندیم،خدا کنه باعث اشک ریختن کسی نشیم، و وقتی که بر میگردیم پیش خدای خوب و مهربونمون از ما روی گردان نباشه. خدا کنه . . .
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 

86/3/27::: 9:35 ص
نظر()
  
پیامهای عمومی ارسال شده