یا رب مرا یاری بده ، تا سخت آزارش کنم
هجرش دهم ، زجرش دهم ، خوارش کنم ، زارش کنم
از بوسه های آتشین ، وز خنده های دلنشین
صد شعله در جانش زنم ، صد فتنه در کارش کنم
در پیش چشمش ساغری ، گیرم ز دست دلبری
از رشک آزارش دهم ، وز غصه بیمارش کنم
بندی به پایش افکنم ، گویم خداوندش منم
چون بنده در سودای زر ، کالای بازارش کنم
گوید میفزا قهر خود ، گویم بخواهم مهر خود
گوید که کمتر کن جفا ، گویم که بسیارش کنم
هر شامگه در خانه ای ، چابکتر از پروانه ای
رقصم بر بیگانه ای ، وز خویش بیزارش کنم
چون بینم آن شیدای من ، فارغ شد از احوال من
منزل کنم در کوی او ، باشد که دیدارش کنم
سیمین بهبهانی
چشمــــــانت را
ببــــــند ....
آســـــــوده بخـــــــــواب ...
مـــــــــن برای با تو بودن ها ...
بیداریها کشــیده أم .....
و تو ...
و تو برای بـــی من بودنها ....
خــودت را بـــه چــه خوابهایی که نــــزدی ....
----------
من هر روز در تلاشم
تا خاطرم بماند...
و تو هرشب دعا میکنی
که فراموش کنی...!
خاطراتمان چه بلاتکلیف اند...!
------------
عشـــــق یعنی . . .
دوست داشتن بی علت . . .
بوسه یهویی . . .
کادو بی موقع . . .
آغوش بی منت . . .
نوازش بی عادت . . .
دل میخواد . . .
دلیل نمیخواد ... !!
باور کن زندگی همین دوست داشتنهای ساده س . . .
همین . . .!
-------------------
تو همان شقایق معروف
شعر خوب سهرابی...
تا تو هستی
زندگی باید کرد...
----------
آخرین پروازم
به مقصد تو بود
اگر گنجشک بودم
اگر درخت بودی
اگر آشیانه ام
شانه ات بود ...
-------------
گاهی دلت نه عشق می خواهد ...نه عاشقانه ...
گاهی دلت فقط یک رفیق شش دانگ می خواهد
که بنشینی کنارش
و بدانی
نه سکوتت ناراحتش می کند
نه حرفهای بی سرو تهت ...
نه اخمهایت ....
و نه تمام دق دلیهایی که از کسی داری ...
و سرش خالی می کنی...
گاهی چقدر خوب است
بودن کنار کسی
که عاشقت نیست....
فقط دوستت دارد
همین..
خانه ی دوست کجاست؟
چه کسی می پرسید؟
خانه ی دوست زمانی ته پس کوچه ی تنهایی بود
با دری باز، و یک پنجره ی رو به خدا
باغچه ای داشت پر از اطلسی همدردی
بوی عطر دل پاک، همه جا حس می شد
تک درخت ته باغ، پُر ز برگ دلِ خوش
که به آهنگ نسیم سحری می رقصید
ولی امروز دگر خانه تهی ست