سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خداوند سبحان، مال را به کسانی که دوست دارد و یا دشمن دارد می بخشد؛ولی دانش را جز به کسی که دوست دارد نمی بخشد [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :83
بازدید دیروز :14
کل بازدید :205392
تعداد کل یاداشته ها : 117
103/9/6
7:15 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
مسعودمسلمی زاده[52]

خبر مایه
لوگوی دوستان
 

سلام به تموم دل ها .
دل پردرد
 
دل به هوای نوشتن امده است
 
دردی نه این چنین دارد که امده است
من و این برگ سپید سپید
کو مجالی تا پرکنم ز درد سیاه سیاه
اینجا که غمی سهمگین نهفته است
کو زبانی را که آن را بیان کند
صد بار نگفته را به مکرر گفته ایم
کو آن دلی تا آن را درک کند
کو آن معشوقی که حرف را فهم کند
دردی نیست اگر درک نمیکنند
باشد که گوشی هم نیست تا آن رد کند
گر خسته و زارم نه بلای بزگی است
بلای بزرگ آن است که او خطا کند
میسوزم و نیست حرفی تا با تو بگویم
حرف ها مردند و دلی هم نیست تا مرا یاد کند
هر کس کنار یار خود به گفت و گو نشسته است آه
کو یاری تا مارا گفت و گو کند
صد هزار مرتبه شکر کند خدارا
هزار مرتبه بیاورد دلیل و قسمت را
اما نه این دل وا نمی شود
گرفته است واین حرف ها برایش پا نمی شود
اگر درست بود که این چنین مبود
باشد این چنین بماند و درد دوست دوا کند
ما میرویم و دوست با یاربماند وعشق را بنا کند.
 
شعر هم از خودم بود.غم نبینید
 
از زندگی از این همه تکرار خسته ام

از های و هوی کوچه و بازار خسته ام

دلگیرم از ستاره و آزرده ام ز ماه

امشب دگر ، ز، هر که و هر کار خسته ام

دل خسته سوی خانه ، تن خسته می کشم

دیگر از این حصار دل آزار خسته ام

از او که گفت یار تو هستم ولی نبود

از خود که بی شکیبم و بی یار خسته ام

از زندگی از این همه تکرار خسته ام

از های و هوی کوچه و بازار خسته ام

دلگیرم از ستاره و آزرده ام ز ماه

امشب دگر ، ز، هر که و هر کار خسته ام

دل خسته سوی خانه ، تن خسته می کشم

دیگر از این حصار دل آزار خسته ام

از او که گفت یار تو هستم ولی نبود

از خود که بی شکیبم و بی یار خسته ام

تنها و دل گرفته بی زار و بی امید

از حال من مپرس که بسیار خسته ام
 
شاعر
شاد باشید و دریایی مسعودا
ادامه مطلب
 
 

Image Hosted by PicturePush - Photo Sharing

 

باران عشق
الو ... الو... سلام
کسی اونجا نیست ؟؟؟؟؟
مگه اونجا خونه ی خدا نیست؟
پس چرا کسی جواب نمیده؟
یهو یه صدای مهربون! ..مثل اینکه صدای یه فرشتس .بله با کی کار داری کوچولو؟
خدا هست؟ باهاش قرار داشتم.. قول داده امشب جوابمو بده.
بگو من میشنوم .کودک متعجب پرسید: مگه تو خدایی ؟من با خدا کار دارم ...
هر چی میخوای به من بگو قول میدم به خدا بگم .
صدای بغض آلودش آهسته گفت یعنی خدام منو دوست نداره؟؟؟؟
فرشته ساکت بود .بعد از مکثی نه چندان طولانی:نه خدا خیلی دوستت داره.مگه کسی میتونه تو رو دوست نداشته باشه؟
بلور اشکی که در چشمانش حلقه زده بود با فشار بغض شکست وبر روی گونه اش غلطید وباهمان بغض گفت :اصلا اگه نگی خدا
باهام حرف بزنه گریه میکنما...
بعد از چند لحظه هیاهوی سکوت ؛
بگو زیبا بگو .هر آنچه را که بر دل کوچکت سنگینی میکند بگو..دیگر بغض امانش را بریده بود بلند بلند گریه کرد وگفت:خدا جون خدای مهربون،خدای قشنگم میخواستم بهت بگم تو رو خدا نذار بزرگ شم تو رو خدا...چرا ؟این مخالف تقدیره .چرا دوست نداری بزرگ بشی؟آخه خدا من خیلی تو رو دوست دارم قد مامانم ،ده تا دوستت دارم .اگه بزرگ شم نکنه مثل بقیه فراموشت کنم؟
نکنه یادم بره که یه روزی بهت زنگ زدم ؟نکنه یادم بره هر شب باهات قرار داشتم؟مثل بقیه که بزرگ شدن و حرف منو نمی فهمن.
مثل بقیه که بزرگن و فکر میکنن من الکی میگم با تو دوستم .مگه ما باهم دوست نیستیم؟پس چرا کسی حرفمو باور نمیکنه ؟خدا چرا بزرگا حرفاشون سخت سخته؟مگه اینطوری نمی شه باهات حرف زد...
خدا پس از تمام شدن گریه های کودک:آدم ،محبوب ترین مخلوق من.. چه زود خاطراتش رو به ازای بزرگ شدن فراموش میکنه...کاش همه مثل تو به جای خواسته های عجیب من رو از خودم طلب میکردند تا تمام دنیا در دستشان جا میگرفت.
کاش همه مثل تو مرا برای خودم ونه برای خودخواهی شان میخواستند .دنیا برای تو کوچک است ...
بیا تا برای همیشه کوچک بمانی وهرگز بزرگ نشوی...
کودک کنار گوشی تلفن،درحالی که لبخندبرلب داشت در آغوش خدا به خواب فرو رفت

  

 از من نپرس چقدر دوستت دارم اینجا در قلب من حد و مرزی برای حضور تو نیست به من نگو که چگونه بی تو زیستن را تمرین کنم مگر ماهی بیرون از آب میتواند نفس بکشد مگر می شود هوا را از زندگیم برداری و من زنده بمانم بگو معنی تمرین چیست ؟ همیشه نگفتم که تو هم پاره ای از تن منی
از .اگه کسی دیوونت بود ، بازیش نده اگه عاشقت بود ، دوستش داشته باش اگه دوست داشت ، بهش علاقه نشون بده اگه بهت علاقه داشت ، فقط بهش لبخند بزن اینطوری همیشه یه پله ازش عقبتری اگه یه روزی خسته بشه و یه پله بیادعقب تازه میشه مثل تو
.شکسپیر : بجای تاج گلی که بعد از مرگم برای تابوتم می آوری - شاخه ای از همان را امروز به من بده

مسعود


87/2/13::: 5:0 ع
نظر()
  
پیامهای عمومی ارسال شده