عشقت را ببخش
ارزشت را با مقایسه کردن خود با دیگران پایین نیاور، زیرا همه ما با یکدیگر متفاوتیم.
اهداف و آرزوهایت را با توجه به آن چه که دیگران با اهمیت تصورمی کنند، تعیین نکن ، زیرا فقط تو می دانی که چه چیزی برایت بهترین است.
با زندگی کردن در گذشته یا آینده زیستن در زمان حال را از دست نده حتی اگر یک روز در زمان حال زندگی کنی همه روزهای عمرت را زیسته ای.
هنگامی که هنوز چیزی را برای بخشیدن داری، هرگز ناامید نشو.
هیچ چیز واقعا به پایان نمی رسد تا لحظه ای که خودت دست از تلاش برداری.
از مواجه شدن با خطرات نترس، زیرا بدین ترتیب فرصت می یابی که بیاموزی چقدر باید شجاع باشی.
با گفتن این که : یافتن عشق غیر ممکن است مانع ورود عشق به زندگی خود نشو.
سریعترین راه دریافت عشق، بخشیدن آن به دیگران است.
سریعترین راه از دست دادن آن محکم نگاه داشتن آن است.
رویاهای خود را رها نکن. بدون رویا بودن یعنی نامید بودن و نا امیدی
یعنی این که هیچ هدفی نداری.
زندگی یک مسابقه نیست، بلکه سفری است که هر قدم از مسیر آن را باید لمس کرد و چشید.
به امید سبز ترین پیوندها...
تکیه به شونه هام نکن من از خودت خسته ترم...
مـا که بـه هم نمی رسیم , بسه دیگه بـذار بـرم..
کی گفته بود به جرم عشق یه عمری پرپرت کنم؟...
حیف تو نیست, کنج قفس چادر غم سرت کنم؟...
مـن نـه قلنـدر شبـم , نـه قهـرمـان قصـه هـا...
نـه برده ی حلقه به گوش , نه ناجی فرشته ها...
تـو ایـن دو روز زنـدگـی , شبیـه مـن فـراوونـه...
یه لحظه چشمات و ببند گذشتن از من آسونه...
من عاشقم همین و بس , غصه نداره بی کسی...
قشنگی قسمت ماست که ما به هم نمی رسیم
دستانم تشنه ی دستان توست شانه هایت تکیه گاه خستگی هایم با تو می مانم بی آنکه دغدغه های فردا داشته باشم زیرا می دانم فردا بیش از امروز دوستت خواهم داشت
می دانم روزی با تن خسته و خیس ، سوار بر قطرات درشت باران بر ناوادنهای چشمم فرود می آیی در میان انبوه مژگانم میزبان خواهم بود و در آن لحظه چشمانم را برای همیشه می بندم تا دیگر دوریت را حس نکنم
چه زیباست بخاطر تو زیستن وبرای تو ماندن وبه پای تو سوختن وچه تلخ وغم انگیز است دور از تو بودن برای تو گریستن وبه عشق ودنیای تو نرسیدن ای کاش میدانستی بدون تو وبه دور از دستهای مهربانت زندگی چه ناشکیباست
شب برای چیدن ستاره های قلبت خواهم آمد. بیدار باش من با سبدی پر از بوسه می آیم و آن را قبل از چیدن روی گونه هایت می کارم تا بدانی ای خوبم دوستت دارم
این عشقی که به من بخشیدی برای همیشه زنده خواهد ماند تو همیشه آنجا هستی ،هنگامیکه فرو افتم ضعف مرا می ستانی و به من نیرو وقدرت می بخشی و برای همیشه دوستت خواهم داشت و در کنارت می مانم همچو فانوسی در تاریکترین شبها بالهایی خواهم بود، که در طول پرواز یاری ات خواهم کرد و در طوفان سر کش ،سر پناهی برای تو خواهم بود
]
shad bashin
چرا تورا ساختم ؟
چرا ترانه های عاشقی را برای تو سرودم؟
حال دیگر عشق من خفته است, دستانم دیگر آغوش گرمت را طلب نمی کنند
وای بر من که چگونه در حسرت دوست داشتنت سوختم
وای بر من که چگونه شب و روزم را آلوده ی تو کردم
چه ناگاه بانگ نفسهایت را برایم خاموش کردی
چه ناگاه شیشه ی دلم را با غرورت شکستی
و چه ناگاه مرا در آتش عشق بی فروغت سوزاندی
رهایت کردم,رهایت کردم که دیگر در قفس قلبم اسیرو درمانده نباشی
عشق تو را برای خود یک خاطره ی جاویدانه ثبت خواهم کرد
یقین داشته باش که دیگر سرزمین تشنه ی دلم را با وجود تو سیراب نخواهم کرد
و گلهای زیبای باغچه ی عشقم را دیگر با نگاه تو آبیاری نخواهم کرد
تقدیر را اینگونه برایم رقم زدی می توانست زیباتر از این باشد
غنجه ایی در حال شکفتن باشد اما تو خواهان آن نبودی
دیگر نمی مانم,می روم ,میروم و آن کلبه عاشقی و آن غروب پاییزی را تمام زیبائیهایش به تو می سپارم
پس رهایش نکن بگذار بپاس عشقی که به تو داشتم این خاطرات برای همیشه زنده بماند
هرگز شوق سفر را با من نداشتی ... و هرگز مرا همراهی نکردی
نمیدانم خانه عاشقی کجاست و به کدامین سو باید رفت؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
طعه هایی گمنام و نا آشنا از* نامه ای به قلب من* :
ای قلب من : من هرگز تو را محکوم نکردم ، از تو انتقاد نکرده و یا از کلماتت شرمنده و خجل نیستم . می دانم شما کودکی هستی دلبند و عزیز خداوند ، و او تو را در میان یک نور تابناک و عاشقانه حفظ خواهد کرد.
قلب من ، من به تو اعتماد میکنم .من در کنارت بوده و همیشه در دعاهایم از خداوند برایت خیر وبرکت میخواهم ، همیشه تقاضا می کنم که تو کمک و حمایتی که نیازمند آنها هستی را بیابی .
من به عشق تو اعتماد می کنم ای قلب من ! اعتماد می کنم به اینکه تو این عشق را با کسی که سزاوار آن بوده و یا به آن نیاز دارد تقسیم می کنی، و اینکه راه من ، راه تو بوده و دیگر اینکه هر دویمان در مسیر روح مقدس گام بر می داریم.
و از تو می خواهم که :
به من اعتماد کنی ،بدانی که من به تو عشق می ورزم و سعی دارم تا آن آزادی لازم را به تو بدهم که بتوانی با شادی به ضربه زدنت به سینه من ادامه بدهی . من هر کار لازمی که در تواناییم باشد را انجام خواهم داد تا آنکه هرگز نسبت به حضور من در اطرافت احساس ناراحتی نکنی.
بنویس
بنویس خواستنم از جنس گل ابریشمه
بنویس پاکی من پاکی نوروشبنمه
همه د.ست داشتنمو نقطه به نقطه بنویس
بنویس قصه زیاده ولی کاغذم کمه
بنویس نامه نویس
بنویس خواستن من شمردنی نیست بنویس
بنویس دل که به خاک سپردنی نیست
بنویس
بنویس خسته شدم اونقده خسته که نگو
همه دلتنگی من که گفتنی نیست بنویس
بنویس نامه نویس
بنویس وقتی تو نیستی انگار چیزی نیست
بنویس نامه نویس...