دوستان گلم نظر یادتون نره
دوری نمی گذارد برای گیسوانت جشنی بر پا کنم
که گیسوانت را یک به یک شعری می باید
ستایشی می باید
تک تک گیسوانت را می شناسد قلبم
انگاه که در گیسوانت محو می شوم فراموشم مکن
به خاطر بیاور که دوستت دارم
مگذار درین دنیای تاریک گم شوم
موی تواین سیاهی زیبا
همچون بال کلاغان راه را نشانم خواهد داد
به شرط انکه فاصله انها را دریغ نکند
اول از همه برایت آرزومندم که... (ویکتور هوگو)
اول از همه برایت آرزومندم که عاشق شوی
و اگر هستی، کسی هم به تو عشق بورزد
و اگر اینگونه نیست، تنهاییات کوتاه باشد
و پس از تنهاییات، نفرت از کسی نیابی
آرزومندم که اینگونه پیش نیاید، اما اگر پیش آمد
بدانی چگونه به دور از ناامیدی زندگی کنی.
برایت همچنان آرزو دارم
دوستانی داشته باشی
از جمله دوستان بد و ناپایدار
برخی نادوست، و برخی دوستدار
که دستکم یکی در میانشان
بیتردید مورد اعتمادت باشد.
و چون زندگی بدینگونه است
برایت آرزومندم که دشمن نیز داشته باشی
نه کم و نه زیاد، درست به اندازه
تا گاهی باورهایت را مورد پرسش قرار دهند
که دستکم یکی از آنها اعتراضش به حق باشد
تا که زیاده به خودت غره نشوی.
و نیز آرزومندم
مفیدِ فایده باشی
نه خیلی غیرضروری
تا در لحظات سخت
وقتی دیگر چیزی باقی نمانده است
همین مفید بودن کافی باشد تا تو را سرِ پا
نگه دارد.
همچنین، برایت آرزومندم
صبور باشی
نه با کسانی که اشتباهات کوچک میکنند
چون این کارِ سادهای است
بلکه با کسانی که اشتباهات بزرگ و جبرانناپذیر میکنند
و با کاربردِ درست صبوریات برای دیگران
نمونه شوی.
و امیدوارم اگر جوان هستی
خیلی به تعجیل، رسیده نشوی
و اگر رسیدهای، به جواننمایی اصرار نورزی
و اگر پیری، تسلیم ناامیدی نشوی
چرا که هر سنی خوشی و ناخوشی خودش را دارد
و لازم است بگذاریم در ما جریان یابند.
امیدوارم سگی را نوازش کنی
به پرندهای دانه بدهی، و به آواز یک سَهره
گوش کنی
وقتی که آوای سحرگاهیاش را سر میدهد
چرا که به این طریق
احساس زیبایی خواهی یافت، به رایگان.
امیدوارم
که دانهای هم بر خاک
بفِشانی
هرچند خُرد بوده باشد
و با روییدنش همراه شوی
تا دریابی چقدر زندگی در یک درخت وجود دارد.
بعلاوه، آرزومندم پول داشته باشی
زیرا در عمل به آن نیازمندی
و برای اینکه سالی یک بار
پولت را جلو رویت بگذاری و بگویی: «این مالِ من است»
فقط برای اینکه روشن کنی کدامتان اربابِ دیگری است!
و در پایان، اگر مرد باشی
آرزومندم زن خوبی داشته باشی
و اگر زنی، شوهر خوبی داشته باشی
که اگر فردا خسته باشید، یا پسفردا شادمان
باز هم از عشق حرف برانید تا از نو بیاغازید.
اگر همهی اینها که گفتم فراهم شد
دیگر چیزی ندارم برایت آرزو کنم...
آیینه وار
باید دیوونگیهامو ببخشی / نگاه سرد چشمامو ببخشی
می دونم گاهی حرفام خیلی تلخه / بگو می تونی حرفامو ببخشی
باید گاهی توچشمام خیره شی تا / ببینی تا چه حد غمگین وخسته ام
نمی دونم دخیل دلخوشیمو / به چشمای کدوم آیینه بستم
یه دنیا خاطره تو کوله بارم / منو از زندگی مأیوس کرده
شبای بی چراغ زندگیمو/ پر از تنهایی و کابوس کرده
تو نور روشن روزای بعدی / همون روزایی که آیینه وارن
همون روزای خوشرنگ دل انگیز/ که تو آغوششون پروانه دارن
تو می تونی منو آشتی بدی با / شبای روشن ستاره بازی
تو می تونی کنار من بمونی / تو می تونی منو از نو بسازی
تو می تونی با یه لبخند شیرین / بدیهای منو آسون ببخشی
می تونی به کویر خشک قلبم / تو به آهستگی بارون ببخشی