سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خداى سبحان روزى درویشان را در مالهاى توانگران واجب داشته . پس درویشى گرسنه نماند جز که توانگرى از حق او خود را به نوایى رساند . و کردگار ، توانگران را بازخواست کند از این کار . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :122
بازدید دیروز :14
کل بازدید :205431
تعداد کل یاداشته ها : 117
103/9/6
9:14 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
مسعودمسلمی زاده[52]

خبر مایه
لوگوی دوستان
 

 

 

دلم امشب صاف است
آسمان هم آرام
و هزاران فانوس
باد هم می آید
و نسیمی زیرک
سعی دارد که بفهماند شب
مظهر این همه تاریکی و دلتنگی نیست...
به گمانم فردا
روز خوبی باشد:
صورت ماه به من می گوید

 
 

alt


 
ذهنِ ما باغچه است
گل در آن باید کاشت...
گل بکاریم بیا
تا مجالِ علفِ هرز فراهم نشود
بی گل آراییِ ذهن
نازنین
هرگز آدم، آدم نشود...
     
 

 


 

این چه حرفیست که در عالم بالاست بهشت
هر کجا وقت خوش افتاد، همانجاست بهشت...
دوزخ از تیرگیِ بختِ درونِ تو بوَد
گر درون تیره نباشد، همه دنیاست بهشت...

 


 

 



 
کوه پرسید ز رود، زیر این سقف کبود، راز ماندن در چیست؟؟
 گفت : در رفتن من...  کوه پرسید : و من؟؟!!!! 
 گفت: در ماندن تو !!!! 
 بلبلی گفت: و من؟؟!!!! 
 خنده ای کرد و بگفت: در غزل خوانی تو!!!! 
 آه از آن آبادی، که در آن کوه روَد، رود مرداب شود و در آن
بلبل سر گشته سرش را به گریبان ببرد و نخواند دیگر،
 من و تو: بلبل و کوه و رودیم
راز ماندن جز در
خواندن من، ماندن تو، رفتن یاران سفر کرده یمان نیست، بدان
+++++
 
میترسم.... 
میترسم توبیایی ومن به نداشتنت عادت کرده باشم!

 

 
خـــــــداوندا...!? 
در گلویــم ابـــــر کوچکی استـــ? 
که خیالـــ بارش ندارد...? 
میشود مـــرا بغــــــل کنی..؟؟

 

 
عَزیـَـــــزم حتــْـــــی دیگـَــــر نمی خواهـَــ ـــم آرزویَــــت باشــــم... 
آرزو میــــکُنمـــ 
"او" 
آرزوی تــُـ•ــو باشــَــــد 
و 
آرزوی او . . . 
"دیگــَ\ــــــــــری" ... 
 

 

 
بی تعارف بگم .. 

" تو بـُردی " 

اما حواست هست ؟؟.. 

من یارت بودم نه حریفت .
+++
 
گاهی پای کسی میمانی .... 
که نه دیدی اش .... نه میشناسی اش ....... 
فقط حسش کرده ای .... تجمسمش کرده ای.... 
پشت هاله ای از نوشته های مجازی روی پیج مجازی اش ... 
که هر روز میخوانی و در جوابش میگویی .... 
لایک .... 
 

 

 
گاهی باید بی رحم بود ... 
نه با دوست 
نه با دشمن ... 
بلکه با خودت ... 
و چه " بزرگت میکند " آن سیلی که خودت میزنی به صورتت

 

 

 
بـــــه 
چـــــــه 
قیــــــمتــــــــے 
فـــــــــــــــــــروخـــتــــــــے 
تـــــــمام دنیــــــایــــــــے 
کــــــه میگفتـــــــــے 
مـــــــــــن 
بــــــــــــــودمــــــــــ

 

 
هیچ انتظاری از کسی ندارم و این نشانه قدرت من نیست نشانه ای از خستگی اعتمادهای شکسته است

 
?اعتــــــ ـــماد?... 
شبیه به پاک کنه ... 
بعد از هر اشتـــ ــباهی .. 
کوچــــــــک و ?کوچکــــــــتر?میشه.

 
توفقط بامن باش من قول میدهم باخودم هم قطع رابطه کنم....

 
در نهایت آنچه در ذهنمان خواهد ماند حرفهای دشمنانمان نیست بلکه سکوت دوستانمان است

 
یکی بود یکی نبود 
من موندم و اون نموند 
من دیدم و اون ندید 
من خواستم و اون نخواست 
من التماس کردم و اون نشنید 
من هستم و اون رفته 
من خستم و اون ...
 

 
سخت است 
همزیستی دائم با کسانی که 
دغدغه هایت را نمیفهمند، 
اما عزیزان تو اند.

93/6/13::: 11:39 ص
نظر()
  
پیامهای عمومی ارسال شده