دهانت را میبویند
مبادا گفته باشی " دوستت دارم "
دلت را می بویند ...
روزگار غریبی است نازنین
وعشق را
کنار تیرک راهبند
تازیانه می زنند
عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد.....
در این بن بست کج و پیچ سرما
آتش را به سوختبار سرود و شعر
فروزان می دارند
به اندیشیدن
خطر مکن
روزگار غریبی است نازنین
آن که بر در می کوبد شباهنگام
به کشتن چراغ آمده است
نور را در پستوی خانه نهان باید کرد
آنک قصابانند
بر گذرگاهها مستقر
با کنده و ساطوری خون آلود
و تبسم را بر لبها جراحی می کنند
شوق را در پستوی خانه نهان باید کرد
کباب قناری بر آتش سوسن و یاس
روزگار غریبی است نازنین
ابلیس پیروز مست
سور عزای ما را بر سفره نشسته است
خدا را در پستوی خانه نهان باید کرد.....
کودکی را دیدم که دلش غمگین بود و بدنبال عروسک می گشت.
تا که در رویاها
همه دار و ندارش،
قلک بی اعتبارش و دل خسته و زارش
همه را بی منت، به عروسک بخشد
غافل از آینده.
***
زندگی فلسفه ای بیش نبود
که در آن بیزاری، رهنمای همه یاران شده بود
و محبت، افسوس.
من خودم را دیدم، آن زمانی که دلم سوخته بود
و تو را می دیدم، بی خبر از من و غمهای دلم
و تو آن عصیانگر،
که نماد همه خوبان شده بود!!
و سخن از غم یاران می گفت
واپسین لحظه دیدار عجیب
خود نصیحت گوی، من دیوانه شدی
و سخن از رفتن،
سخن از بی مهری!!
تو که خود می گفتی
خسته از هرچه نصیحت شده ای.
***
حیف از بازی ایام،
دریغ از تکرار
(تقدیم به دوست مجازی)
تو که دستت به نوشتن آشناست.دلت از جنس دل خسته ماست
دل دریارو نوشتی.همه دنیارو نوشتی.دل مارو بنویس
بنویس هر چه که مارو به سر اومد.بده قصه ها گذشتو بدتر اومد
بگو از ما که به زندگی دچاریم.لحظه هارو میکشیم نمیشماریم
بنویس از ما که در حال فراریم.توی این پاییز بد فکر بهاریم
دل دریا رو نوشتی.همه دنیارو نوشتی دل مارو بنویس
بنویس از ما که عشقو نشناختیم.حرف خالی زدیمو قافیه باختیم بگو از ما که تو خونمون غربییم.لحظه لحظه در فرارو در فریبیم
دل دریارو نوشتی همه دنیارو نوشتی دل مارو بنویس
دل مارو بنویس
سلام به همه عزیزان همیشه سبزوباطراوات باشین دلم برا گروهمون خیلی خیلی تنگ شده بود.خوشحالم بازم تونستم مطلبی بذارم خیلی وقت مطلبی برای گروه نذاشته بودم این همه یه دل نوشته ازخودمه امیدوارم با نظراتون منوهمراهی کنین.
???????????????
ستاره شب های تارم بودی،ستاره ای که با درخشیدنش چتر آسمان را زینت می داد،ستاره ای که با وجودش وجود دیگری را میسر می کرد،ستاره ای که با تمام دل خستگی ها و دلتنگی های یه دل آزرده کنار میامد،ستاره ای که ستاره بود وبا بودنش به دیگران روح حیات می داد،ستاره زندگی من،همیشه بدرخش،همیشه در شبهای تارم سوسو کن،تابدونم هستی و کنارمی،تا حس کنم وجود نازنین تو،تا حس کنم و کنار بیام با نبودنت تو شبهای ابری،ای نسیم...ای باد...بیا...بیا وبا آمدنت ابراها رو کنار بزن تا نور ستاره من دوباره زخم های دل منو دوا کنه و با چشمکش دلتنگی های منو از بین ببره.
???????????????
مردها در چارچوب عشق و محبت،به وسعت غیر قابل تصوری نامردند.برای اثبات کمال نامردی مردها همین بس که در مقابل قلب عاشق و فریب خوده ی یک زن احساس می کنند که مردند!!!
تا هنگامی که قلب زن تسلیم نشده پست تر و سمج تر از ... عاجزتر از یک اسیر گداتر از گدایان سامره پوزه بر خاک و دست تمن?`ا به پیش،گدایی عشق می کنند،اما تا خاطرشان از تسلیم قلب زن،راحت شد یکباره به یادشان می افتد که خدا مردشان آفریده!!!
وتازه کمال مردانگی را در نامردی جستجو می کنند.در شکنجه دادن قلب و به زنجیر کشیدن یک زن اسیر...
دکتر شریعتی
مسعود
----------------------------------
این اکسیر در خانه کیست ؟
1. خوشبختی خانه در خدا پرستی است.
2. عزت خانه در دوستی است.
3. ثروت خانه در شادی است.
4. زیبایی خانه در پاکیزگی است.
5. پاکی خانه در تقوا است.
6. نیاز خانه در معنویات است.
7. استحکام خانه در تربیت است.
8. گرمی خانه در محبت است.
9. صفای خانه درمحبت است.
10. پیشرفت خانه در قناعت است.
11. لذت خانه در سازگاری است.
12. سعادت خانه در امنیت است.
13. روشنایی خانه در آرامش است.
14. رفاه خانه در حرمت و تفاهم است.
15. ارزش خانه در اعتماد و اطمینان است.
16. سلامتی خانه در نظافت و پاکیزگی است.
17. صفت خانه در انصاف و گذشت است.
18. شرافت خانه در لقمه حلال است.
19. زینت خانه در ساده بودن است.
20. آسایش خانه در انجام وظیفه است
------------------------------
بدبخت ترین و مفلوکترین انسان کسی است که به عدم تصمیم گیری عادت کرده است...ویلیام جیمز
گناه من شاید این بود که تمام رؤیاهایم را از کوچههای زندگی گرفتم و به آغوش مردی سپردم که ماندنی نبود هر چند آغاز راه را دشوار دیدم اما دل سپردم و رها شدم در قلبی که تنها زمزمهاش نتوانستن بود دلم به حال دلتنگیهایش سوخت خواستم شکسته های دلش را بند بزنم ولی...دلم
azam
Salam
fekr kardam shayad chand nafar mesle man tarafdare football va makhsoosan Cristiano Ronaldo bashan . be khatere hamin tasmim gereftam chand ta ax az C.Ronaldo send konam.
Cristiano Ronaldo:
Barandeye toope talaye Europe ( King of the Europe)
az email ha va matalebe ghashangi ke baraye gorooh miferestin ham tashakor mikonam
سلام یه سوال خاک من کجاست ؟
خوب ممکنه هر که یه جور جواب بده اما من میگم
خاک من کجاست خاکی که توش عشق جرمه دوست داشتن زشته
خاکی که جونشو به جایی میکشونه که خودکشی کنه خاکی که ............
خوب اگه نظر دوستان غیر از اینه نظر بدین منتظر نظرات گرم شما دوستان خوبم هستم
بی تو
بی تو انگار یه غریبه تو تموم لحظه هامه
هر نفس هر جا که میرم اون غریبه پا به پامه
اون غریبه ای که میگم غم دوریته عزیزم
تو یه حجم سرد و تاریک سایه ای از تو می بینم
سایه ی سرد خیالت پر وسواس نیازه
رو لبات رد یه لبخند خیلی آروم جون میبازه
تو سکوت بی تو بودن دلخوشم به سایه ی تو
می دونم که یه خیاله یه روزی برگشتن تو
سایه ی گنگت رو دیوار چون خودت بی روح و سرده
آدمی تار و خیالی که دیگه برنمی گرده./
رفتی..... و سالها....
چند روز بیشتر نگذشت
ولی سالهاست که رفته ای.
دیوار خانه
عطر تو را فراموش کرده
و پنجره به یاد ندارد
آخرین روزی را که از ورای آن
باران را تماشا کردیم.
چند روز بیشتر نگذشت
ولی ورقهای زیادی از دفترم گم شدند
که همه شان نام تو را داشتند.
سقای عشق من!
تو رفتی اما هنوز
در قلب من
جای خالی تو گرم است.
هر کجا که هستی
آسمانمان یکیست.
چند روز بیشتر نگذشت
ولی پرنده های زیادی از اینجا کوچیدند
و من دعا کردم
با بازگشتشان، تو نیز
بازگردی.
چند روز بیشتر نگذشت.
باران بارید؛
نمی دانم بر زمین یا بر گونه هایم؟
چند روز بیشتر نگذشت
اما سالهاست که رفته ای
نمی دانم به بازگشتت بیندیشم یا نه؟
اما خوب میدانم ، سالهاست که رفته ای
و هنوز عاشقی./
دلیل بودن
بازم از تو دور بودن بهونه ی غریبمه
کاش می خوندی تو چشام بی تو موندن مرگمه
عشق تو چقد قشنگ سایه زده به زندگیم
شده دلیل بودنم ، شده دلیل بندگیم
دوریم از هم اما فاصله مون یه دیدنه
چشای نازتو باز کن عزیزم که لحظه ی رسیدنه
اینجا غربت بدجوری قلب منو خنجر میزنه
و فقط به یادته که نفس پر میزنه
عشق من! قشنگترین گریه ی بیصدام تویی
بیا باهم باشیم امید فرداهام تویی./
کاش
کاش میشد عاشقترین شد تو نگات
کاش میشد جون بند باشه به یک نگات
کاش میشد میون شهر داد بزنم عشق تو رو
کاش میشد بمیرم و زنده بشم به عشق تو
کاش میشد بخاطرت از گریه هام رود بسازم
کاش میشد میون اون به عشق تو جون ببازم
کاش میشد یه سر بیای توی این شهر غریب
می دیدی غربتمو توی این فصل غریب
کاش میشد بنویسمت یادگار تو دفترم
کاش میشد یه روز سبز بهت بگم دوستت دارم
کاش میشد فاصله و غربتو با تو شکست
می دیدی حال منو که دلم بی تو شکست
کاش میشد بهار رو کاشت میون دو دست تو
صد گل بوسه گرفت از بهار و دست تو
کاش میشد لحظه ها رو میچیدیم از زندگی
لحظه های پاک و ناب؛ لحظه های عاشقی
کاش میشد می دزدیدیم ماهو از پرده ی شب
اونی که شاهد بوده به یه بوسه بر دو لب
کاش میشد دلتنگیهام برسه به گوش تو
تا بدونی این منم: عاشق بیقرار تو./
گفتم غم تو دارم ** گفتا چشت درآید!
گفتم که ماه من شو**گفتا دلم نخواهد!
گفتم خوشا هوایی کزبادصبح خیزد**گفتا هوای گرمیست? اَه اَه? عرق درآمد!
گفتم دل رحیمت کی عزم صلح دارد**گفتا برو به سویی ? تا گلّ نی درآید!
گفتم زمان عشرت دیدی که چون سرآمد**گفتا که ای وای دیرشد? داد مامان درآمد
-------
دوست دختره یارو بهش میگه:اگه توجه کنی می بینی که نگاهم باهات حرف میزنه.یارو میگه: اینقد پلک نزن ، صدات قطع و وصل میشه
بی تو نه امور جهان لنگ میشه نه بین زمین و آسمون جنگ می شه نه کوه آب میشه فقط دل من واسه تو یه ذره تنگ میشه
تو زندگی مثل زودپز باش ….. موقعی که جوش می یاره و قل قل می کنه در کمال آرامش سوت می زنه
خصوصیات اقاپسرها و دختر خانم ها از 14 تا 28
سالگی
خصوصیات اقا پسرها
سن ?? سالگی: تازه توی این سن ، هر رو از بر
تشخیص میدن! (اول بدبختی!)
سن ?? سالگی: یاد می گیرن که توی خیابون به
مردم نگاه کنن! ... از قیافه
ء خودشون بدشون میاد!
سن ?? سالگی: توی این سن اصولا" راه نمیرن ،
تکنو می زنن! ... حرف هم نمی
زنن ، داد می زنن! ... با راکت تنیس هم گیتار می
زنن!
سن ?? سالگی: یه کمی مثلا آدم می شن! ... فقط
شعرهاشون رو بلند بلند می
خونن! (یادش به خیر ، اون روزا که تکنو نبود ،
راک ن رول می خوندن!)
سن ?? سالگی: هر کی رو می بینن ، تا پس فردا
عاشقش می شن! ... آخ آخ!
آهنگهای داریوش مثل چسب دوقلو بهشون می چسبه!
سن ?? سالگی: دوست دارن ده تا رو در آن واحد
داشته باشن! ... تیز میشن ،
ابی گوش میدن!
سن ?? سالگی: از همه شون رو دست می خورن! ... ستار
گوش میدن که نفهمن چی شده!
سن ?? سالگی: زندگی رو چیزی غیر از این بچه
بازیها می بینن! (مثلا عاقل میشن!)
سن ?? سالگی: نه! می فهمن که زندگی همش
عشــــقه! ... دنبال یه آدم حسابی می گردن!
سن ?? سالگی: یکی رو پیدا می کنن! اما مرموز می
شن! (دیدشون عوض میشه!)
سن ?? سالگی: نه! اون با یه نفر دیگه هم دوسته!
اصلا" لیاقت عشق منو نداشت!
سن ?? سالگی: عشق سیخی چند؟!! ... طرف باید باباش
پولدار باشه! حالا
خوشگل هم باشه بد نیست!
سن ?? سالگی: این یکی دیگه همونیه که همه ء عمر
می خواستم! ... افتخار
میدین غلامتون بشم؟!
سن ?? سالگی: آخیـــــــــــش!
سن ?? سالگی: کاش قلم پام می شکست و خواستگاری
تو نمیومدم!!!
خصوصیات دختر خانم ها
سن ?? سالگی: تا پارسال هر کی بهشون می گفت:
چطوری؟ می گفتن: خوبم مرسی!
حالا میگن: مرسی خوبم!
سن ?? سالگی: هر کی بهشون بگه سلام ، میگن: علیک
سلام! ... نقاشیشون بهتر
میشه (بتونه کاری و رنگ آمیزی و ...
سن ?? سالگی: یعنی یه عاشق واقعین! ... فردا صبح
هم می خوان خودکشی کنن!
... شوخی هم ندارن!
سن ?? سالگی: نشستن و اشک می ریزن! ... بهشون بی
وفایی شده! ... (کوران حوادث!)
سن ?? سالگی: دیگه اصلا عشق بی عشق! ... توی
خیابون جلوی پاشون رو هم
نگاه نمی کنن!
سن ?? سالگی: از بی توجهی یه نفر رنج می برن! ...
فکر می کنن اون یه آدم
به تمام معناست!
سن ?? سالگی: نه ، نه! ... اون منو نمی خواست! ...
آخرش منو یه کور و
کچلی می گیره! می دونم!
سن ?? سالگی: فقط ??-?? سالگی قصد ازدواج دارن!
فقط!
سن ?? سالگی: خوش تیپ باشه! پولدار باشه!
تحصیلکرده باشه! قد بلند باشه!
خوش لباس باشه! ... (آخ که چی نباشه!)
سن ?? سالگی: همه ء خواستگارا رو رد می کنن!
سن ?? سالگی: زیاد مهم نیست که چه ریختیه یا
چقدر پول داره! فقط شجاع
باشه! ما رو به اون چیزایی که نرسیدیم برسونه!
سن ?? سالگی: اااااااه! پس چرا دیگه هیچکی
نمیاد؟! ... هر کی می خواد باشه ، باشه!
سن ?? سالگی: یه نفر میاد! ... همین خوبه! ...
بــــــــــله!
سن ?? سالگی: آخیـــــــــــش!
سن ?? سالگی: کاش قلم پات می شکست و خواستگاری
من نمیومدی!
در میان چشمانی مهآلود.
تـنها
چند روز است، بغض گریههای خستهام را بر دوش گرفتهام
و هیچ دلتنگی را.
چند ماه است، گلویم پر از آواز است
و هیچ شنوندهی را.
چند سال است، دیوانم پر از شعر است
و هیچ خوانندهی را،
نمییابم
تا اشک و آواز و شعرم را برایش بگذارم.
به نام حق
هراس من باری همه از ان است که در سرزمینی بمیرم
که در ان مزد گور کن از بهای ازادی بیشتر باش
انتخابات
مجلس هشتم میدان مردم یا دولت؟
انتخابات یا انتصابات؟
ایا دموکراسی در راه پر فراز و نشیب خود از لبه ی پرتگاهی هولناک مجلس هشتم جان سالم به در خواهد برد؟
ایا دستی در پشت پرده در رد صلاحیتهای وسیع اصلاحات وجود دارد یا اصلاحات فاسد هست؟
ایا اصلاحات در انقلاب هیچ سهمی ندارد؟
این ها تنها اندکی از انبوه سوالاتی است که به ذهن من به عنوان یک شهروند ایرانی شکل
گرفته اند؟
از شما می خواهم که نظر خود را صادقانه بگوئید
اخبارحقوق بشر (HUMAN RIGHTS WATCH) |
اعتصاب غذای زندانیان سیاسی-عقیدتی زندان رجایی شهر |
(9 فوریه 2005، نیو یورک ) ? سازمان دیده بان حقوق بشر اطلاع داد که حبس زندانیان سیاسی- عقیدتی در میان زندانیان جنائی موجب خطر جدی به جان آنان میباشد. دیده بان حقوق بشر خواستار آزادی فوری تمامی زندانیانی شد که فقط برای اظهار عقاید سیاسی خود حبس شده اند.
صلاحیت های گسترده ی
رد صلاحیت های گسترده ی شورای نگهبان و اعتراض ها و استعفاهای نمایندگان اصلاح طلب مجلس موجب بحرانی در کشور شد که نه تهدیدها و تکفیرهای رهبر می تواند آن را کاهش دهد و نه لاپوشانی ها و یا مماشات کسانی مانند کروبی رئیس مجلس و خود آقای خاتمی. آنچه در همه ی این سال های پس از دوم خرداد و بویژه در همین بحران انتخابات برای مردم مانده است تحلیل ساختاری نظام حاکم بر کشور است. تجربه های کوچک و بزرگ مردم در همه ی این سالها قدم به قدم نشان داد که سد راه های حاکمیت رای و نظر مردم در کجاست. محافظه کاران، بویژه از نوعی بی تفاوتی و سرخوردگی مردم در این سالها استفاده کردند تا مقدمات کسب یکپارچه ی قدرت را فراهم کنند. از سوی دیگر محافظه کاران برای این تبلیغ می کنند که علیرغم همه ی اینها، حضور مردم در انتخابات وسیع خواهد بود. و آنطور که می توان در خبرها خواند زمینه های نشان دادن «شرکت وسیع مردم» را هم کم کم فراهم می کنند. اول اینکه خبری بود درباره ی چاپ تعداد زیادی شناسنامه ی ایرانی جعلی در پاکستان که البته به خبرها راه پیدا کرد. با اینکه زیاد مطرح نشد اما معلوم هم نیست که انجام نشود. دوم خبری است درباره ی شمارش آرا انتخابات بصورت دستی که البته از حالا معلوم است چه نقشه هایی در سر دارند. آن زمان که مردم وسیعترین حضور را داشتند و به بیشترین وجهی اصلاح طلبان را حمایت می کردند، باز هم تقلب هایی در آرای مردم شد که معروفترین آنها سی ام شدن رفسنجانی، رای نیاوردن علیرضا رجایی (کاندیدای نزدیک به ملی-مذهبی ها) و به مجلس رفتن حداد عادل بود. حالا هم با رد پیشنهاد شمارش کامپیوتری باید دید که چه کسانی جا به جا می شوند. گرچه اینبار این جا به جا شوندگان حتما از طیف رقبای خودی هستند و نزدیک به این یا آن محفل محافظه کاران. سوم هم در خبرها بود که افراد زیادی را از نقاط مختلف به شهرهای بزرگ مثلا تهران بیاورند که همین را «حضور چشمگیر» مردم وانمود کنند. که البته وزارت کشور هشدار داده است. اما تجربه نشان داده است که این هشدارها بخصوص حالا که نیروی مردمی هم در پشت آن نیست، آنچنان اثری ندارد و تصمیم ها در جای دیگر گرفته می شود. به هر حال با این همه تبلیغ و فتوای شرعی و عرفی آقایان، نمی توانند در روز پس از انتخابات بگویند که هیچکس نیامد. اینجا و آنجا آمده بود که آقای خاتمی مانده است تا نتوانند در رای گیری و رای شماری انتخابات تقلب کنند. البته تکلیف انتخابات بسیار پیش از انتخابات معلوم شد ولی من فکر می کنم که وزارت کشور و آقای خاتمی نتوانند در برابر عزم جزم محافظه کاران حتی در مرحله ی رای گیری و رای شماری هم بایستند. چند روز پیش روزنامه نگار روزنامه ی شرق همین مطلب را طرح کرد: «خط قرمز خاتمی کجاست؟» و پاسخ خود او به این سوال این بود: «البته در اینکه خاتمی دغدغه برگزاری یک انتخابات سالم را دارد، تردیدی نیست ولی این سئوال به طور جدی مطرح است که آیا رئیس جمهوری به عنوان مظهر اراده ملی در فرصت باقی مانده تا زمان برگزاری انتخابات توانایی استفاده از ابزارهای لازم به عنوان مجری قانون اساسی برای رفع دغدغه های خود را دارد ؟» به نظر نمی آید پاسخ به این سوال چندان دشوار باشد. لطفا نظر یادتون نره مسعود مسلمی زاده
|
من که مشغولم به کاردل .چه تدبیری مرا
من که بیزارم ز کار گل .چه تاثیری مرا
من سیرابم چنین ازچشمه ی جوشان عشق
خلق اگر با من نمی جوشد.چه تحقیری مرا
من که با چشم حقارت عالمی را بنگرم
سنگ اگر بر سر بکوبم . چه تحقیری مرا
خامه ی قدرت بنامم برگ ازادی نوشت
ای اسیران رین گرامی تر. چه تقدیری مرا
نام من در زمره ی این نامداران . گو مباش
بر سر امواج سر گردان. چه تصویری مرا
نشئه ی جاوید من از باده ی شوریدگی است
بهتر از این مست خواهی. با چه تخدیری مرا
من بدین ویرانی دل. بسته ام امیدها
عشق اباد ابد بادا. چه تعمیری مرا
می شود آیا که اوج آرزوهایم شوی
خوشا روزی به امیدت نشستن
قربونتون برم مسعود نظر بدین باشه عزیزم
از طرف مسعود
:to ke behtarini
Tagdim be hameye asheg o mashoogaye maloos
Oh My Love!!!
قربونتون برم از طرف اریا و صبا
نظر یادتون نره