سلام بر کسی که 31 شهریور به دنیا اومد تا کارهای مهمی تو دنیا انجام بده من جمله اذیت کردن من البته این جا مزاح کردم اون بهترینه دقیقا مثل خودم .خوب امروز تولدشه و جسمش از ما دوره یا بهتر بگم قلب و دلش اینجاست کجا ؟ خوب معلومه دیگه همین جا خوب راستش تو روز تولد ادمها زبونشون بند میره چی بگن فقط میتونم بگم تولدت مبارک اللهی که 120 سال عمر کنی اخرشم نمیری قیامت بشه و همیشه ورد زبانت شادی روی لبانت خنده روی چشمانت اشک شادی روی قلبت خنده باشه .
در شب های خوشبختی تو سهم من تنهایی است در دل من اما فقط آرزوی توست
تولدت مبارک . . .
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥متن تبریک تولد♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
همیشه به قداست چشمهای تو ایمان دارم چه کسی چشمهای تو را رنگ کرده است
چه وقت دیگر گیتی تواند چون تویی خلق کند؟فرشته ای فقط در قالب یک انسان
فقط ساده می توانم بگویم تولدت مبارک
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥متن تبریک تولد♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
تمام دارایی من قلبی است که در سینه دارم و برای تو می تپد ، آن را به تو تقدیم میکنم
تولدت مبارک
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥متن تبریک تولد♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
دلم میخواد بدونی تو این همه ستاره / هیچ کی اندازه ی من نگاتو دوست نداره
تولدت پر از نور خوش اومدی ستاره / اگرچه از راه دور هیچ فایده ای نداره . . .
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥متن تبریک تولد♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
امشب دامن تو پر از هدیه های کوچک و بزرگ می شود
اما من هیچ ندارم که به تو هدیه دهم
جز دلی که به من پس دادی
تولدت مبارک . . .
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥متن تبریک تولد♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
امشب شب تولد توست
تو یک سال بزرگتر شدی
و عشق من یک سال در دلت کوچکتر
من اما هیچ وقت شب تولدت با تو نبودم
من هیچ وقت در دلت نبودم . . .
تولدت مبارک
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥متن تبریک تولد♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
از روزی که صدایت در وجودم طنین انداز شد،شتاب تپیدن قلبم رو به فزونی یافت
امروز ثانیه ها نام تو را فریاد می زنند و من در اوج عشق
خود را در پستوی زمان تنها حس نمیکنم . . .
تولدت مبارک
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥متن تبریک تولد♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
امروز روز تولد توست و من هر روز بیش از پیش به این راز پی میبرم
که تو خلق شده ای برای من تا زیباترین لحظه ها را برایم بسازی . . .
تولدت مبارک
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥متن تبریک تولد♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
تمام دقایق مانده از عمرم به همراه زیبا ترین بوسه های عاشقانه
هدیه ای برای روز تولد تو . . .
لمس بودنت مبارک
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥متن تبریک تولد♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
در شب زیبای میلادت تمام وجودم را که قلبی ست کوچک
در قالب قابی از نگاه تقدیم چشمان زیبایت میکنم
و با بوسه ای عاشقانه تولدت را تبریک می گویم
آغاز بودنت مبارک
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥متن تبریک تولد♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
ای زیبا ترین ترانه ی هستی ، بدان که شب میلادت
برایم ارمغان خوبی ها و زیبایی هاست
پس ای سر کرده ی خوبی ها میلادت مبارک . . .
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥متن تبریک تولد♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
سوسوی ستارگان آسمان در التهاب آمدن توست
آمدی و آسمان و زمین را برایم بهشت کردی
تنها ستاره ی آسمان دلم تولدت مبارک . . .
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥متن تبریک تولد♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
سالیان درازی است که در گلخانه دلم گل محبتی را که خودت کاشتهای آبیاری میکنم
تولد مهربان ترین گل دنیا مبارک . . .
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥متن تبریک تولد♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
پلک جهان می پرید
دلش گواهی میداد
اتفاقی می افتد
اتفاقی می افتد
و
فرشته ای از آسمان فرود آمد
تولدت مبارک
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥متن تبریک تولد♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
سبز ترین خاطرات ازآن کسانیست که ، در ذهنمان عاشقانه دوستشان داریم
تولدت مبارک
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥متن تبریک تولد♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
امروز خورشید شادمانه ترین طلوعش را خواهد کرد و دنیا رنگ دیگری خواهد گرفت
قلبها به مناسبت آمدنت خوشامد خواهند گفت
فرشته آسمانی سالروز زمینی شدنت مبارک . . .
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥متن تبریک تولد♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
و تو آن شبنم عشقی که با آمدنت به روزگار تیره و تارم رنگ مهر و وفا بخشیدی . . .
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥متن تبریک تولد♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
دفترچه ی خاطرات قلبم را که خالی از عشق و یکرنگی بود
سرشار از عشق و محبت کردی ، نازنیم ، زیباترینم
حضور گرم و همیشگی ات را هزاران هزار بار سپاس می گویم
تولدت مبارک
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥متن تبریک تولد♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
هر انسان لبخندی از خداست و تو زیبا ترین لبخند خدایی
بهانه زندگیم تولدت مبارک . . .
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥متن تبریک تولد♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
امشب تولد توست
و باز من کنارت نیستم
امشب تو شادمانی و باز در دلت نیستم
تولدت مبارک . . .
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥متن تبریک تولد♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
می آیی
با خواهش این و آن
در پوشش آرزوهای دیگران
می روی
با هزار آرزوی گران
برای خود
نه برای دیگران
تولدت مبارک
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥متن تبریک تولد♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
این چندمین تولد توست؟
و چندمین انبساط مجدد کائنات؟
این چندمین بارخلقت است؟
و چندمین انفجار سکوت؟
چندمین لبخند آفرینش؟
خورشید را چندمین بار است که میبینی؟
و پروانه ساعتها چندمین بار است که میچرخد؟
و ثانیه چندمین بار است که به احترام تو برمیخیزد؟
چندمین بار است که مجدداً نفس میکشی؟
چندمین دم!؟
چندمین آن!؟
آه که تو چقدر خوشبختی!
و جهان چه پرغوغاست
که بینهایتمین تولد تو را جشن میگیرد . .
انید از طریق سه رنگ، سرنخ های شگفت انگیزی بدست آورید!
آیا تا بحال میدانستید که رنگهای سبز و بنفش و نــارنجی (رنگ های فرعی) میتوانند نشان دهنده آرزوها و نیازهای شما در روابط عاطفی باشند؟ اگر یکی از این رنگ ها را انتخاب کنید می توانید از روی آن تشخیص دهید که شخصیت شما جذب چه تیپ مردهایی می شود، که البته شامل مرد ایده آل شما نیز می شود! اگر می خواهید از اسرار رنگها آگاهی پیدا کنید و بفهمید که تاثیر و معنای آنها در زندگی شما چیست این تست کوتاه را که شامل دو مرحله می باشد انجام دهید :
مرحله 1: رنگ مورد علاقه خود را انتخاب کنید :
به رنگ های زیر نگاه کنید، و هر یک را که بیشتر از سایرین دوست می دارید انتخاب کنید : (البته لازم نیست رنگی را انتخاب کنید که در لباس پوشیدن و آرایش خود به کار می برید لحاظ قرار دهید..
نارنجی- بنفش- سبز
مرحله 2: نتیجه :
حال که رنگ مورد علاقه خود را انتخاب کردید، نگاهی به تفسیر آن بیندازید تا با شیوه های عشق ورزی خود آگاه شوید و بدانید که خصوصیات اخلاقی مرد ایده آلتان چگونه است.
اگر رنگ منتخب شما سبز باشد ...
زمانی که برای اولین بار با مردی ملاقات می کنید رفتار شما باعث می شود که او از همان آغاز سفره دلش را برای شما باز کنید و در مورد زندگیش با شما صحبت کند. شما راحتی و آرامش را به فرد مقابل منتقل می کنید و او احساس می کند که تحت حمایت کامل و همه جانبه شما قرار گرفته است.
تو را می خواهم و دانم که هرگز
به کام دل در آغوشت نگیرم
تویی آن آسمان صاف و آبی
من این کنج قفس مرغی اسیرم
ز پشت میله های سرد و تیره
نگاه حسرتم حیران به رویت
در این فکرم که دستی پیش اید
و من ناگه کشایم پر به سویت
دراین فکرم که در یک لحظه غفلت
از این زندان خاموش پر بگیرم
به چشم مرد زندانبان بخندم
کنارت زندگی از سر بگیرم
در این فکرم من و می دانم که هرگز
مرا یارای رفتن زین قفس نیست
اگر هم مرد زندانبان بخواهد
دگر از بهر پروازم نفس نیست
ز پشت میله های هر صبح روشن
نگاه کودکی خندد به رویم
چو من سر می کنم آواز شادی
لبش با بوسه می آید به سویم
اگر ای آسمان خواهم که یک روز
از این زندان خامش پر بگیرم
به چشم کودک گریان چه گویم
ز من بگذر که من مرغی اسیرم
من ان شمعم که با سوز دل خویش
فروزان می کنم ویرانه ای را
اگر خواهم که خاموشی گزینم
پریشان می کنم کاشانه ای را
مسعودم ز من بگذر که من مرغی اسیرم
آه ای مرد که لبهای مرااز شرار بوسه ها سوزانده ایهیچ در عمق دوچشم خاموشراز این دیوانه گی را خوانده ایهیچ می دانی که من در قلب خویشنقشی از عشق تو پنهان داشتمهیچ می دانی کز این عشق نهانآتشی سوزنده بر جان داشتمگفته اند آن زن زنی دیوانه استکز لبانش بوسه آسان می دهدآری بوسه از لبهای توبر لبان مرده ام جان می دهدهرگزم در سر نباشد فکر ناماین منم کاینسان تو را جویم به کامخلوتی می خواهم و آغوش توخلوتی خواهم و لبهای جامفرصتی تا برتو دور از چشم غیرساغری از باده ی هستی دهمبستری می خواهم از گلهای سرختا در آن یک شب به تو مستی دهمآه ای مرد که لبهای مرااز شرار بوسه ها سوزانده ایتقدیم به تنها ترین مرد زندگیم مسعود
سالها رفت و هنوز
یک نفر نیست بپرسد از من
که تو از پنجره ی عشق چه می خواهی؟
صبح تا نیمه شب منتظری
همه جا می نگری
گاه با ماه سخن می گویی
گاه با رهگئران,گاه با او
خبر گمشده ای می جویی..راستی گمشده ات کیست؟
کجاست؟
صدفی در دریاست؟
نوری از روزنه فرداهاست؟
یا خدایی ,خدایی که از روز اول نا پیداست.........؟
پیش از اینها...
پیش از اینها خاطرم دلگیر بود
از خدا، در ذهنم این تصویر بود
آن خدا بی رحم بود و خشمگین
خانه اش در آسمان، دور از زمین
آن خدا بی رحم بود و خشمگین
خانه اش در آسمان، دور از زمین
بود، اما در میان ما نبود
مهربان و ساده و زیبا نبود
در دل او دوستی جایی نداشت
مهربانی هیج معنایی نداشت
هرچه می پرسیدم، از خود، از خدا
از زمین، از آسمان، از ابرها
زود می گفتند: این کار خداست
پرس و جو از کار او کاری خطاست
هر چه می پرسی، جوابش آتش است
آب اگر خوردی، عذابش آتش است
تا ببندی چشم، کورت می کند
تا شدی نزدیک، دورت می کند
کج گشودی دست، سنگت می کند
کج نهادی پای، لنگت می کند
با همین قصه، دلم مشغول بود
خوابهایم، خواب دیو و غول بود
خواب می دیدم که غرق آتشم
در دهان شعله های سرکشم
در دهان اژدهایی خشمگین
برسرم باران گُرزِ آتشین
محو می شد نعره هایم، بی صدا
در طنین خنده خشم خدا...
نیت من، در نماز و در دعا
ترس بود و وحشت از خشم خدا
هر چه می کردم، همه از ترس بود
مثل از برکردن یک درس بود
مثل تمرین حساب و هندسه
مثل تنبیه مدیر مدرسه
تلخ، مثل خنده ای بی حوصله
سخت، مثل حلّ صدها مسئله
مثل تکلیف ریاضی سخت بود
مثل صرف فعل ماضی سخت بود
تا که یک شب دست در دست پدر
راه افتادم به قصد یک سفر
در میان راه، در یک روستا
خانه ای دیدیم، خوب و آشنا
زود پرسیدم: پدر اینجا کجاست ؟
گفت: اینجا خانة خوب خداست !
گفت: اینجا می شود یک لحظه ماند
گوشه ای خلوت، نمازی ساده خواند
باوضویی، دست و رویی تازه کرد
با دل خود، گفتگویی تازه کرد
گفتمش: پس آن خدای خشمگین
خانه اش اینجاست ؟ اینجا، در زمین ؟
گفت: آری، خانه او بی ریاست
فرشهایش از گلیم و بوریاست
مهربان و ساده و بی کینه است
مثل نوری در دل آیینه است
عادت او نیست خشم و دشمنی
نام او نور و نشانش روشنی
قهر او از آشتی، شیرین تر است
مثل قهر مهربانِِ مادر است
دوستی را دوست, معنی می دهد
قهر هم با دوست، معنی می دهد
هیچ کس با دشمن خود، قهر نیست
قهری او هم نشان دوستی است ...
تازه فهمیدم خدایم، این خداست
این خدای مهربان و آشناست
دوستی، از من به من نزدیکتر
از رگ گردن به من نزدیکتر
آن خدای پیش از این را باد برد
نام او را هم دلم از یاد برد
آن خدا مثل خیال و خواب بود
چون حبابی، نقش روی آب بود
می توانم بعد از این، با این خدا
دوست باشم، دوست ، پاک و بیریا
می توان با این خدا پرواز کرد
سفره دل را برایش باز کرد
می توان در باره گل حرف زد
صاف و ساده مثل بلبل حرف زد
چکه چکه مثل باران راز گفت
با دو قطره، صدهزاران راز گفت
ای که میپرسی نشان عشق چیست
عشق چیزی جز ظهور مهر نیست
عشق یعنی مهر بیچون و چرا
عشق یعنی کوشش بیادعا
عشق یعنی عاشق بیزحمتی
عشق یعنی بوسه بیشهوتی
عشق یعنی دشت گل کاری شده
در کویری چشمهای جاری شده
یک شقایق در میان دشت خار
باور امکان با یک گل بهار
عشق یعنی ترش را شیرین کنی
عشق یعنی نیش را نوشین کنی
عشق یعنی این که انگوری کنی
عشق یعنی این که زنبوری کنی
عشق یعنی مهربانی در عمل
خلق کیفیت به کندوی عسل
عشق یعنی گل به جای خار باش
پل به جای این همه دیوار باش
عشق یعنی یک نگاه آشنا
دیــدن افتادگــان زیــر پــا
عشق یعنی تنگ بی ماهی شده
عشق یعنی، ماهی راهی شده
عشق یعنی مرغهای خوش نفس
بردن آنها به بیرون از قفس
عشق یعنی جنگل دور از تبر
دوری سرسبزی از خوف و خطر
عشق یعنی از بدی ها اجتناب
بردن پروانه از لای کتاب
در میان این همه غوغا و شر
عشق یعنی کاهش رنج بشر
ای توانا، ناتوان عشق باش
پهلوانا، پهلوان عشق باش
عشق یعنی تشنهای خود نیز اگر
واگذاری آب را بر تشنه تر
عشق یعنی ساقی کوثر شدن
بی پر و بی پیکر و بی سر شدن
نیمه شب سرمست از جام سروش
در به در انبان خرما روی دوش
عشق یعنی مشکلی آسان کنی
دردی از درماندهای درمان کنی
عشق یعنی خویشتن را نان کنی
مهربانی را چنین ارزان کنی
عشق یعنی نان ده و از دین مپرس
در مقام بخشش از آیین مپرس
هرکسی او را خدایش جان دهد
آدمی باید که او را نان دهد
عشق یعنی عارف بی خرقه ای
عشق یعنی بنده ی بی فرقه ای
عشق یعنی آنچنان در نیستی
تا که معشوقت نداند کیستی
عشق یعنی جسم روحانی شده
قلب خورشیدی نورانی شده
عشق یعنی ذهن زیباآفرین
آسمانی کردن روی زمین
هر که با عشق آشنا شد مست شد
وارد یک راه بی بن بست شد
هرکجا عشق آید و ساکن شود
هرچه ناممکن بود ممکن شود
در جهان هر کارخوب و ماندنی است
رد پای عشق در او دیدنی است
سالک آری عشق رمزی در دل است
شرح و وصف عشق کاری مشکل است
عشق یعنی شور هستی در کلام
عشق یعنی شعر، مستی؛ والسلام