ابرو درخت...
در جنگلی پر از درختان انبوه که سر به فلک کشیده بودند و با آبی آسمان در آمیخته بودند.
غرق در سکوت خویش بودم...
ابرها تا نیمه،تنه های درختان را محو کرده بودند.
آنها نیز میخواستند در آغوش جنگل به لذت خوشی برسند.
چه زیبا...آسمان خود را به زمین رسانده بود...
چه زیبا...ابرها را وسیله دلربایی انتخاب کرد بود...
و چه زیباتر...زمین (جنگل)درختان سبز و کهنش را در آغوش ابرها رها کرده بود..
زمین میزبان فرستاده های آسمانی بود....
آری..من در اوج سکوت و آرامشم...
سکوتی که با زیبایی درختان جنگل،و ابرهای آسمان بیشتر معنا پیدا میکرد...
من در اوج تنهاییم...
کسی در برم نیست....
بارها صدایش کردم...بارها نام زیبایش را خواندم.اما او نیز مانند پرندگان جنگل خود را به نشنیدن زد...
آری... او نشنید...
پرندگان از شرم خود را به نشنیدن زدند...
آنها نخواستند آسمان سرخ شود...
آنها پیغام ابررا که به درختان میگفت شنیدند...
اما نخواستند که حرفها ناتمام بماند و سکوت کردند...
زمان در حال سپری شدن بود...
آسمان میرفت تا مهتابی شود...
ابرها کم کم بساط چیدند تا راهی آسمان شوند...
چرا پس اینگونه میروند؟چرا آسمان بارانی شد؟
آسمان آبی ،سرخ شد،وسرخی کم کم جایش را به تاریکی می دهد.
زمین در ماتم است...
او دل آسمان راشــکاند....
وای...وای...وای...
ابرها که مهمان زمین بودند ...
رفتند....
ولی آسمان تحفه ای دیگر برای زمین فرستاد...
تحفه ای که در جان او ریشه دواند ...
تحفه ای که با زمین در آمیخت...
آری....آسمان قطره های بــــارانش را برای زمین فرستاد...
من هم با ارزش ترین دارایی خود را برای او به یادگار گذاشتم....
اما او میرود ...
او روزی خواهد رفت...
زمین شاداب شد و این شادابی را نتوانست پنهان کن...
آسمان تغییرات زمین را دید....
لبخند زیبای درختانش را بعد از بارش دید....
آری آسمان جواب خود را از زمین گرفت...
و من ماندم و این...
تنهایی...
کاش می شد فراموش کرد...
یا برای همیشه با خاطره ای خوش رفت...
زمینی باش اما دلت را آسمانی هدایت کن...
پشت سر هر معشوق، خدا ایستاده است. پشت سر هر آنچه که دوستش می داری. و تو برای اینکه معشوقت را از دست ندهی، بهتر است بالاتر را نگاه نکنی. زیرا ممکن است چشمت به خدا بیفتد و او آنقدر بزرگ است که هر چیز پیش او کوچک جلوه می کند. پشت سر هر معشوق، خدا ایستاده است. اگر عشقت ساده است و کوچک و معمولی، اگر عشقت گذراست و تفنن و تفریح، خدا چندان کاری به کارت ندارد. اجازه می دهد که عاشقی کنی، تماشایت می کند و می گذارد که شادمان باشی.اما هر چه که در عشق ثابت قدم تر شوی، خدا با تو سختگیرتر می شود. هر قدر که در عاشقی عمیق تر شوی و پاکبازتر و هر اندازه که عشقت ناب تر شود و زیباتر، بیشتر باید از خدا بترسی. زیرا خدا از عشق های پاک وعمیق و ناب و زیبا نمی گذرد، مگر آنکه آن را به نام خودش تمام کند.
پشت سر هر معشوقی، خدا ایستاده است و هر گامی که تو در عشق برمی داری، خدا هم گامی در غیرت برمی دارد. تو عاشق تر می شوی و خدا غیورتر.
و آنگاه که گمان می کنی معشوق چه دست یافتنی است و وصل چه ممکن و عشق چه آسان، خدا وارد کار می شود و خیالت را درهم می ریزد و معشوقت را درهم می کوبد؛ معشوقت، هر کس که باشد و هر جا که باشد و هر قدر که باشد. خدا هرگز نمی گذارد میان تو و او، چیزی فاصله بیندازد.
معشوقت می شکند و تو ناامید می شوی و نمی دانی که ناامیدی زیباترین نتیجه عشق است. ناامیدی از اینجا و آنجا، ناامیدی از این کس و آن کس. ناامیدی از این چیز و آن چیز.
تو ناامید می شوی و گمان می کنی که عشق بیهوده ترین کارهاست. و برآنی که شکست خورده ای و خیال می کنی که آن همه شور و آن همه ذوق و آن همه عشق را تلف کرده ای. اما خوب که نگاه کنی می بینی حتی قطره ای از عشقت، حتی قطره ای هم هدر نرفته است. خدا همه را جمع کرده و همه را برای خویش برداشته و به حساب خود گذاشته است.
خدا به تو می گوید: مگر نمی دانستی که پشت سر هر معشوق خدا ایستاده است؟ تو برای من بود که این همه راه آمده ای و برای من بود که این همه رنج برده ای و برای من بود که این همه عشق ورزیده ای. پس به پاس این، قلبت را و روحت را و دنیایت را وسعت می بخشم و از بی نیازی نصیبی به تو می دهم.
تولد بهار، تولد زندگی
و این آغازی است برای عاشقانه خواندن از زندگی
گویی تولد بهار، تولد زندگیست.
ستارگان از حجم حضور پر نورت کم سو به چشم آمده اند
و امواج خروشان دنیا از آغوش پر مهر تو، دستهای گرم آرامش را بوسیده اند.
تو تولدی را آغاز کرده ای
برای سبز ماندن، ترنم عشق خواندن
و تا ابد برای شکوفایی شکوفه های بهاری، شعر گفتن
تو آمده ای تا رنگ زمستانی نگاهم را در چشمه زلال قلبت به فراموشی بسپارم
واز سرمستی وجودت جامهء زرین امید بر تن کنم.
تو آمده ای تا من تولدت را تولد زندگی بنامم.
آمدی آمدنت صدها طلوع سبز داشت
باغبان زندگی درجانمان صد شعله کاشت
شعله هایی کز صدای گرم عشق
تا ابد در جانمان آوای خوشبختی نگاشت
چگونه جوان بمانیم
HOW TO STAY YOUNG
.
شاخه با ریشه خود حس غریبی دارد
باغ امسال چه پاییز عجیبی دارد
غنچه شوقی به شکوفا شدنش نیست دگر
باخبرگشته که دنیا چه فریبی دارد
خاک کم آب شده مثل کویری تشنه
شایداز جای دگر مزرعه شیبی دارد
سیب هر سال این فصل شکوفا میشد
آیا فکر می کنید بی عرضه هستید؟
آیا فکر می کنید به درد هیچ کاری نمی خورید؟؟
آیا فکر می کنید بی مصرف هستید؟؟به خدا درست فکر می کنید
توصیه های کاربردی،مخصوصه پسر هایی که زن گیرشون نمییاد. نکته :این مورد را همه پسر ها بخونند چون شامل همه میشه!
?/اولین دختری که به تورتون خورد ازش شماره بگیرند (ولی چون در این کار استعداد ندارید بهتره دور اینکار را خط ِ قرمز بکشید)
?/اگه خواستید دختری را زیره نظر بگیرید (که بیخود کردی) باید زیر چشمی طوری که متوجه شما نشه زیره نظرش بگیری…
نکته:چون در این کار هم مثل مورد ِ (?) ….. ندارید ، بهتره عینک بزنید.
?/اگه دختری را دیدید که تنها نشسته سَرِ صحبت را باهاش باز کنید
و به مورد ِ (?) مراجعه کنید .
نکته: قبلش دورو بر تان را یه نگاهی بندازید چون ممکنه یه دفعه ای یه دست از عقب اون گردن ِ نسبتاَ نحیفتان را بچلاند.
?/به هر دختری که رسیدید سلام کنید و خود را بچه مثبت نشون بدید
ولی مواظب بعضی لنگه کفش ها باشید..
?/اگه خواستگاری هر دختری رفتید و جواب رَد شنیدید نااُمید نشوید خواستگاری یکی دیگه بروید گرچه بازم جوابِ رَد می شنوید.( پسر باید پررو باشه)
?/اگه یه دختری را خیلی دوست دارید ولی به شما محل نمی ده، با یه دختره دیگه بیرون برید طوری که اون شما را ببینه .
نکته:که در این صورت نه تنها به شما دیگه محل نمی ده ،تا کفش هم نثارتان می کنه.
?/تا می توانید سن ازدواج را ببرید بالا چون دخترها،دختر ِنارنج و ترنج اند که ازآفتاب و سایه می رنجند.
اگرچه ریسکش خیلی بالا است, ممکن دیگه کسی بهتون دختر نده،
چون ترشی هم تاریخ اِنقضا داره,تا یه حدی می توان تحملش کرد.
نکته:در صورت موفّق نشدن در این مورد یه ظرف حتماً آماده کنید.
حتماً میپرسی برای چی؟ خوب دیگه، برای ترشی.(ادم که انقد خرفت نمیشه)
?/اینقدر سرِ کوچه و خیابون ها کشیک نکشید, که شاید شتر بخت رد بشه و شما بهش التماس کنید که شاید در خونه شما هم بخوابه .
نکته:ممکنه شتر بخت را با شتر ؟ اشتباه بگیرید و اونم بخوابه و دیگه بلند نشه. که در این صورت(فاتحه مع صلوات)…
?/اگه قیافه نداری،اشکال نداره عوضش ماشین داری …
چی؟!! ماشین نداری… اشکال نداره عوضش خونه داری…
بازم چی؟!! خونه هم نداری… خوب مشکلی نیست چون کار که داری! بعداً هم میشه خونه و ماشین خرید.
وای نگو که کار هم نداری!!! ترشی هم که اُفتادی، پس بهتره بری یه جایی خودت را گمو گور کُنی.
??/یه توصیه : اگه قیافه نداری؛ نری… ابروهات را برداری،صورتت را تیغ بزنی، یکمی از لوازم آرایشی مامان جونت کش بری، همین جوری خوبی (فقط یکمی سرو وَعظت را درست کن).
??/اگه از دوست دختر و هم دانشجویی به جایی نرسیدی چاره ای نداری جزء این که، بری سراغ همون دخترها فامیل…
??/اگه از قبل سابقه ات خراب نباشد کارت زیاد هم مشکل نیست، ولی… شما که تو ? آسمون یه ستاره هم ندارید کارتون خیلی مشکله اما من کُمکتان میکنم :
تنها لطفی که میتونم بکنم اینه که هُلتون بدم، که در این صورت هم ممکنه از چاه در بیاند و بی یُفتید تو درّه (خوب عوضش از دست یکی از سیریش ها راحت می شیم).
??/اگه از هیچ کدوم از این ها به نتیجه نرسیدی حتماً مشکل از خودت است بهتره بری پیشه یه روانپزشک اگه اون گفت مشکلی نداری!!! آخه… پس بد شانس هستی، برو خودت را دخیل کن به یکی از این امازاده ها شاید حاجت بگیری(دیگه باقیش با خداست و ما هم دیگه دخالت نمی کنیم).
ماه من غصه نخور
زندگی جذر و مد داره
دنیامون یه عالمه آدمه خوب و بد داره
ماه من غصه نخور
همه که دشمن نمیشن
همه که پر ترک مثل تو و من نمیشن
ماه من غصه نخور
مثل ماها فراوونه
خیلی کم پیدا میشه کسی رو حرفش بمونه
ماه من غصه نخور
گریه پناه آدماست
تر و تازه موندن گل ماله اشک شبنماس
ماه من غصه نخور
زندگی بی غم نمیشه
اونی که غصه نداشته باشه ادم نمیشه
ماه من غصه نخور
خیلیا تنهان مثل تو
خیلیا با زخمای زندگی آشنان مثل تو
ماه من غصه نخور
زندگی خوب داره و زشت
خدا رو چه دیدی شاید فردامون باشه بهشت
ماه من غصه نخور
زندگی بی غم نمیشه
اونی که غصه نداشته باشه ادم نمیشه
ماه من غصه نخور
دنیا رو بسپار به خدا
هر دومون دعا کنیم تو هم جدا منم جدا
--------------------------------------
خسته ام از آرزوها، آرزوهای شعاری
شوق پرواز مجازی، بال های استعاری
لحظه های کاغذی را روز و شب تکرار کردن
خاطرات بایگانی، زندگی های اداری
آفتاب زرد وغمگین، پله های رو به پایین
سقف های سرد و سنگین، آسمان های اجاری
عصر جدول های خالی، پارک های این حوالی
پرسه های بی خیالی، نیمکت های خماری
رونوشت روزها را روی هم سنجاق کردم:
شنبه های بی پناهی، جمعه های بی قراری
عاقبت پرونده ام را با غبار آرزوها
خاک خواهد بست روزی، باد خواهد برد باری
روی میز خالی من، صفحه باز حوادث
درستون تسلیت ها، نامی از مایادگاری
----------------------------------
تو را من چشم در راهم . . . . . گرم یاد آوری یا نه
تو را من چشم در راهم . . . . . . . . . . . . . من از یادت نمی کاهم
گرم یاد آوری یا نه
-------------------------------
آنکه ارزد صید را عشق است و بس
لیک او کی گنجد اندر دم کس
عشق می گوید به گوشم پست پست
صید بودن بهتر از صیادی است
--------------------------
جنگ از طرف دوست دل آزار نباشد ...
یاری که تحمل نکند یار نباشد .. .
تا رنج تحمل نکنی گنج نبینی ...
تا شب نرود صبح پدیدار نباشد ...
گر دست به شمشیر بری عشق همان است ...
کانجا که ارادت بود انکار نباشد ...
--------------------------
زندگی
لب زخنده بستن است
گوشه ای درون خود نشستن است
گل به خنده گفت
زندگی شکفتن است
با زبان سبز راز گفتن است
گفتگوی غنچه و گل از درون با غچه باز هم به گوش می رسد
تو چه فکر می کنی
کدام یک درست گفته اند
من فکر می کنم گل به راز زندگی اشاره کرده است
هر چه باشد او گل است
گل یکی دو پیرهن بیشتر ز غنچه پاره کرده است!
-------------------------------
نشد یک لحظه از یادت جدا دل
زهی دل ، آفرین دل ، مرحبا دل
ز دستش یک دم آسایش ندارم
نمی دانم چه باید کرد با دل
هزاران بار منعش کردم از عشق
مگر برگشت از راه ِخطا دل ؟!
به چشمانت مرا دل مبتلا کرد
فلاکت دل ، مصیبت دل ، بلا دل
از این دل دادِ من بستان خدایا
ز دستش تا به کی گویم خدا دل
درون ِسینه آهی هم ندارد
ستمکش دل ، پریشان دل ، گدا دل
به تاری گردنش را بسته زلفت
فقیر و عاجز و بی دست و پا دل
بشد خاک و ز کویت بر نخیزد
زهی ثابت قدم دل ، با وفا دل
--------------------------------
دعای خانم ها-
خدایا ! به من عشق بده تا همسرم را دوست بدارم!صبر بده تا تحملش کنم.اما...قدرت نده چون میزنم لهش می کنم
----------------------
خدایا ما را به راه راست هدایت فرما ، اگه نشد راه راست را به سمت ما کج فرما
----------------------
شنیدن تعاریف عشق و پاسخ سوالاتی که در باره عشق از کودکان شده می تواند به شناخت بیشتر روحیه کودکان کمک کند.در ادامه پاسخ کودکان در مورد عشق را خواهیم خواند.
اینها عین پاسخ های کودکان 5 تا 10 سال است به سوالاتی که در مورد عشق و عاشقی از آنها پرسیده شده است:
بهترین سن برای ازدواج چند سالگی است؟
«??سالگی! چون در آن سن مجبور نیستید کار کنید و میتوانید هی دراز بکشید و فقط همدیگر را دوست داشته باشید.» جودی، 8 ساله
«مهدکودکم که تمام بشود، میروم و برای خودم دنبال زن میگردم!» تام، 5 ساله
در اولین قرار ملاقات، زن و مردها به هم چه میگویند؟
«در اولین قرار ملاقات فقط به هم دروغ میگویند و این معمولا باعث میشود که از هم خوششان بیاید و یک قرار دوم بگذارند.» مایک، 10 ساله
مساله حیاتی: بهتر است آدم ازدواج کند یا مجرد بماند؟
«دخترها بهتر است مجرد بمانند، اما پسرها باید ازدواج کنند چون یک نفر را لازم دارند که دنبالشان راه بیفتد و تمیز کند!» لینت، 9 ساله
«بابا این چیزها سردرد میآورد. من فقط یک بچهام. من همچین بدبختیهایی نمیخواهم.» کنی، 7 ساله
چرا دو نفر عاشق هم میشوند؟
«هیچ کس نمیداند چه اتفاقی میافتد، ولی من شنیدهام که یک ربطهایی به بویی که آدم میدهد دارد، برای همین است که مردم این قدر عطر و ادکلن میخرند.» جین، 9 ساله
«میگویند یکی به قلب آدم تیر میزند و این حرفها، ولی مثل اینکه بقیهاش این قدر درد ندارد.» هارلن، 8 ساله
عاشق شدن چطوری است؟
«مثل یک بهمن که برای زنده ماندن باید زود از زیر آن فرار کنی.» راجر، 9 ساله
«اگر عاشق شدن مثل یادگرفتن حروف الفبا سخت است، من یکی که نمیخواهم. خیلی طول میکشد.» لئو، 7 ساله
نقش خوشتیپی در عشق
«اگر میخواهید کسی که در حال حاضر جزئی از خانوادهتان نیست، دوستتان داشته باشد، خیلی مهم نیست که خوشگل باشید.» ژوانه، 8 ساله
«فقط قیافه مهم نیست. من را نگاه کنید. خیلی خوشتیپم. اما هنوز کسی پیدا نکردهام که با من ازدواج کند.» گری، 7 ساله
«زیبایی یک چیز ظاهری است، نمیتواند خیلی ماندگار باشد.» کریستینه، 9 ساله
چرا عشاق دست هم را میگیرند؟
«میخواهند مطمئن شوند که حلقههایشان نمیافتد، چون خیلی بالایش پول دادهاند.» دیو، 8 ساله
عقاید محرمانه درباره عشق
«من عشق را دوست دارم، فقط به شرطی که وقتی تلویزیون کارتون میدهد، اتفاق نیفتد.» آنیتا، 6ساله
«عشق آدم را پیدا میکند، حتی اگر خودت را از آن پنهان کنی. من از 5 سالگی تلاش میکنم که خودم را از آن پنهان کنم ولی دخترها مدام پیدایم میکنند.» بابی، 8ساله
«خیلی دنبال عشق نیستم. فکر میکنم کلاس چهارم بودن به اندازه کافی سخت هست..» رژینا، 10 ساله
ویژگیهای شخصی برای اینکه عاشق خوبی باشید؟
«یکی از شما باید بلد باشد که خوب چک بنویسد، چون حتی اگر صد هزار کیلو هم عشق داشته باشید، باز هم یک قبضهایی هست که باید پرداخت کنید.» آوا، 8 ساله
راههایی که میشود کسی را عاشق خودتان کنید؟
«به آنها بگویید که فروشگاههای زنجیرهای شکلات دارید.» دل، 6 ساله
«یک سری کارها را نکنید مثلا اینکه کتانی سبز بدبو داشته باشید... ممکن است با این کارتان توجه کسی را جلب کنید اما توجه، عشق نیست. » آلونزو، 9 ساله
«یکی از راههایش این است که دختر مورد نظر را برای غذاخوردن بیرون دعوت کنید. حتما یک چیزی بخرید که دوست دارد؛ مخصوصا سیبزمینی سرخ کرده.» بارت، 9ساله
چطوری میشود فهمید دو تا آدمی که توی رستوران غذا میخورند عاشق هم هستند؟
«فقط نگاه کنید و ببینید که مرد صورت حساب را برمیدارد یا نه. این راهی است که میشود فهمید عاشق شده یا نه.» جان، 9 ساله
«عاشقها فقط به هم خیره میشوند و غذایشان سرد میشود. بقیه بیشتر به غذا توجه میکنند.» براد، 8 ساله
«اگر یکی از آن دسرهایی سفارش بدهند که با آتش درست میکنند، عاشقند. چون یعنی قلب خودشان هم آن جوری است... توی آتش» کریستینه، 9 ساله
وقتی مردم میگویند: دوستت دارم، به چه فکر میکنند؟
«به خودشان میگویند: بله واقعا دوستش دارم. ولی کاش میشد حداقل روزی یک بار دوش بگیرد.» میشله، 9ساله
چطور میشود عاشق ماند؟
«اسم زنتان را فراموش نکنید... این کار کل عشق را نابود میکند.» راجر، 8 ساله
«همسرتان را زیاد ببوسید.. این کار باعث میشود او یادش برود که شما هیچ وقت آشغال را بیرون نمیگذارید.» رندی، 8ساله
---------------------------------
هر که عاشق شد جفا بسیار می باید کشید/ بهر یک گل منت صد خار می باید کشید/ من به مرگم راضیم، اما نمی آید اجل/ بخت بد بین، از اجل هم ناز می باید کشید
------------------
روزی فرشته ای به کنار تخت خواب مردی رفت و او را بیدار کرد و گفت: با من بیا تا تفاوت بهشت و جهنم را نشانت دهم. آن مرد که فرصت جالبی بدست آورد آن را از دست نداد و با فرشته همراه شد. وقتی به جهنم رسیدند فرشته او را با تالار بزرگی برد که میز بزرگی در آن قرار داشت و روی میز از انواع غذاهای لذیذ، نوشابه های گوارا و شیرینی های خوشمزه انباشته بود. اما در انتهای تالار همه ناله می کردند و می گریستند. وقتی مرد به آنها نزدیک شد، دریافت که همه افراد بندی بر روی بازوان خود دارند که مانع خم شدن دستهای آنان است. در نتیجه آنان نمی توانند حتی لقمه ای در دهان خود بگذارند. سپس فرشته مرد را به بهشت و تالار بزرگ برد که در آنجا میزی بزرگ با انواع غذاهای مطبوع، نوشابه های رنگارنگ و شیرینی قرار داشت. اما در اینجا به عکس جهنم مردم می خندیدند و اوقات خوشی را کنار هم می گذراندند. وقتی مرد به آنان نزدیک شد دقت کرد و دریافت که آنان نیز همان قید و زنجیرها را دارند و دستشان خم نمی شود تا بتوانند غذا بردارند و در دهان خود بگذارند.
به نظرشما تفاوت میان بهشت و جهنم چه بود؟
عچله نکنید هنوز داستان تموم نشده.
تفاوت آنها با جهنمیان این بود که بهشتیان غذا را برمی داشتند و در دهان یکدیگر می گذاشتند و به این ترتیب به کمک یکدیگر از خوردنی ها و آشامیدنی های لذیذ بهره می بردند.
به این می گن انسانیت. بهشت توی همین دنیا هم وجود داره. بعضی وقتا ما آدما مثل همون جهنمیا می خوایم از آنچه در اختیار داریم به تنهایی لذت ببریم و حاضر نیستیم حتی اون را بهترین دوستانمون شریک بشیم و به خاطر همین حتی در بعضی از موارد نه تنها از اونها لذت نمی بریم، بلکه باعث درد و رنج خودمون هم می شیم. در صورتیکه شاید مثل همون بهشتیها با کمک کردن به هم بتونیم از اون چیزی که خداوند برای ما در فراهم کرده لذت ببریم.
آره دوست خوبم. عشق می تونه جهنم رو به بهشت تبدیل کنه... پس بیاید دست به دست هم بدیم و به جای اینکه با خودخواهی موقعیت ها رو از دیگران بگیریم، عشق رو به همدیگه هدیه بدیم تا از بهشتی که خدا در اختیار ما قرار داده لذت ببریم.
ما انسانها از جنبه ای مثل حیوانات کوچک هستیم که حتی برای دففاع از خود پشم یا دندان تیز هم نداریم. آنچه از ما محافظت می کند، شرارت ما نیست بلکه انسانیت و قدرت ماست برای دوست داشتن دیگران و پذیرفتن عشقیکه آنها به ما می دهند. هارولدلیون
سرزمینی از آن زندگانی است، سرزمینی از آن مردگان، ((عشق)) پل میانی است.
عشق یگانه حقیقت و یگانه مایه بقاست.
سامراست موام: داستان غم انگیز این نیست که انسانها فنا می شوند بلکه این است که آنان از دوست داشتن باز می مانند.
به امید دنیایی پر از عشق و صفا، یکدلی و یکرنگی، محبت و انسانیت همتون رو به خدای مهربون می سپرم
--------------------------------
سلام دوستان خوب پارسی بلوگی تا چند روز دیگه 8/12/87 که اولین سالگرد عزیز ترین کسم تو دنیاست منتظر مطلبی با نام غم نامه فراق باشید
سلام به همه عزیزان همیشه سبزوباطراوات باشین دلم برا گروهمون خیلی خیلی تنگ شده بود.خوشحالم بازم تونستم مطلبی بذارم خیلی وقت مطلبی برای گروه نذاشته بودم این همه یه دل نوشته ازخودمه امیدوارم با نظراتون منوهمراهی کنین.
???????????????
ستاره شب های تارم بودی،ستاره ای که با درخشیدنش چتر آسمان را زینت می داد،ستاره ای که با وجودش وجود دیگری را میسر می کرد،ستاره ای که با تمام دل خستگی ها و دلتنگی های یه دل آزرده کنار میامد،ستاره ای که ستاره بود وبا بودنش به دیگران روح حیات می داد،ستاره زندگی من،همیشه بدرخش،همیشه در شبهای تارم سوسو کن،تابدونم هستی و کنارمی،تا حس کنم وجود نازنین تو،تا حس کنم و کنار بیام با نبودنت تو شبهای ابری،ای نسیم...ای باد...بیا...بیا وبا آمدنت ابراها رو کنار بزن تا نور ستاره من دوباره زخم های دل منو دوا کنه و با چشمکش دلتنگی های منو از بین ببره.
???????????????
مردها در چارچوب عشق و محبت،به وسعت غیر قابل تصوری نامردند.برای اثبات کمال نامردی مردها همین بس که در مقابل قلب عاشق و فریب خوده ی یک زن احساس می کنند که مردند!!!
تا هنگامی که قلب زن تسلیم نشده پست تر و سمج تر از ... عاجزتر از یک اسیر گداتر از گدایان سامره پوزه بر خاک و دست تمن?`ا به پیش،گدایی عشق می کنند،اما تا خاطرشان از تسلیم قلب زن،راحت شد یکباره به یادشان می افتد که خدا مردشان آفریده!!!
وتازه کمال مردانگی را در نامردی جستجو می کنند.در شکنجه دادن قلب و به زنجیر کشیدن یک زن اسیر...
دکتر شریعتی
مسعود
----------------------------------
این اکسیر در خانه کیست ؟
1. خوشبختی خانه در خدا پرستی است.
2. عزت خانه در دوستی است.
3. ثروت خانه در شادی است.
4. زیبایی خانه در پاکیزگی است.
5. پاکی خانه در تقوا است.
6. نیاز خانه در معنویات است.
7. استحکام خانه در تربیت است.
8. گرمی خانه در محبت است.
9. صفای خانه درمحبت است.
10. پیشرفت خانه در قناعت است.
11. لذت خانه در سازگاری است.
12. سعادت خانه در امنیت است.
13. روشنایی خانه در آرامش است.
14. رفاه خانه در حرمت و تفاهم است.
15. ارزش خانه در اعتماد و اطمینان است.
16. سلامتی خانه در نظافت و پاکیزگی است.
17. صفت خانه در انصاف و گذشت است.
18. شرافت خانه در لقمه حلال است.
19. زینت خانه در ساده بودن است.
20. آسایش خانه در انجام وظیفه است
------------------------------
بدبخت ترین و مفلوکترین انسان کسی است که به عدم تصمیم گیری عادت کرده است...ویلیام جیمز
گناه من شاید این بود که تمام رؤیاهایم را از کوچههای زندگی گرفتم و به آغوش مردی سپردم که ماندنی نبود هر چند آغاز راه را دشوار دیدم اما دل سپردم و رها شدم در قلبی که تنها زمزمهاش نتوانستن بود دلم به حال دلتنگیهایش سوخت خواستم شکسته های دلش را بند بزنم ولی...دلم
azam
Salam
fekr kardam shayad chand nafar mesle man tarafdare football va makhsoosan Cristiano Ronaldo bashan . be khatere hamin tasmim gereftam chand ta ax az C.Ronaldo send konam.
Cristiano Ronaldo:
Barandeye toope talaye Europe ( King of the Europe)
az email ha va matalebe ghashangi ke baraye gorooh miferestin ham tashakor mikonam
سلام یه سوال خاک من کجاست ؟
خوب ممکنه هر که یه جور جواب بده اما من میگم
خاک من کجاست خاکی که توش عشق جرمه دوست داشتن زشته
خاکی که جونشو به جایی میکشونه که خودکشی کنه خاکی که ............
خوب اگه نظر دوستان غیر از اینه نظر بدین منتظر نظرات گرم شما دوستان خوبم هستم